چگونه سندرومهای اجتماعی، بافت جامعه را میدرند؟
در طول تاریخ همواره جوامع بشری با چالشهایی روبرو بودهاند که فراتر از مرزهای جغرافیایی و زمانی، ریشه در ژرفای ناخودآگاه جمعی دارند. آنچه امروز در دیار کهن سیستان و بلوچستان مینگریم، بازتاب تلخی از این حقیقت است که گاه نه دشمنان بیرونی، بلکه آفات درونی هستند که استحکام بنیان اجتماعی را به چالش میکشند. سندرومهای اجتماعی، این بیماریهای نامرئی که در رگوپوست جامعه جریان مییابند، چونان زنگاری بر آیینهی همزیستی را تیره میسازند و راه را بر پیدایش هویتی یکپارچه و آگاه میبندند.
چرا سیستان و بلوچستان در تله خشونت گرفتار است؟
اختلاف بر سر زمینی که به ربودن منصور کهرازهی در ملأ عام ختم شد و در فضای مجازی تهدیدها از سوی طرفین ادامه یافت و وویسهایی که دست به دست شد، بر ابهامات افزود. ماجرایی که پای شهرداری و حوزه اختیارات شهرداری را نیز به میان کشید. در هر روی این ماجرا، فراتر از یک جرم جنایی ساده به مثابۀ نشانهای از بحران عمیقتر در ساختار اجتماعی سیستان و بلوچستان قابل خواندن است.
جان شهر و آهنگ فراموششدهٔ هنر
شهر در معنای عمیق خود، انباشتی بیش از بتن، فولاد و سازه است. کالبدی زنده که با نبض هنر میتپد و از روح فرهنگ جان میگیرد. شهری که از شاعرانهترین تجلیات حیات محروم بماند، به کالبدی بیروح فرومیافتد که تنها سایهای تهی از زیستن را در خود جای داده است. سینما، موسیقی، نمایش و شعر، چهار رکن بنیادین هستند که بر آنها معماری روح شهر استوار میگردد و چون یکی از این ارکان فرو ریزد، تمامی بنای معنوی شهر به لرزه درمیآید.
قرارگاه فرهنگی سیستان و بلوچستان، از ساختار نظری تا واقعیت عملیاتی
در سالهای اخیر، شاهد تلاشهای گستردهای برای ساماندهی فضای فرهنگی استانهای محروم کشور بودهایم. قرارگاه فرهنگی سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از این تجربههای نهادی، در تقاطع دو گفتمان متفاوت قرار دارد؛ از یک سو ادعای ایجاد نظام هماهنگ و راهبردی برای مدیریت فرهنگ در یکی از حساسترین مناطق جغرافیایی ایران و از سوی دیگر، واقعیت پیچیده اجرایی که همواره فاصلهای میان طراحی نهادی و عملکرد واقعی ایجاد میکند.
آب شیرین کن دشتک، از واقعیت تا آرمان
سیستان مهد تمدن و کشاورزی، امروز در چنگال خشکسالی و بیآبی مینالد. دریاچه هامون به عنوان نماد حیات و بالندگی، اکنون به بیابانی تبدیل شده که شنهای روان آن، زندگی را از مردمان این سرزمین سلب میکند. در این میانه، پروژه آبشیرینکن دشتک با ادعای بزرگترین آبشیرینکن جهان در خشکی، به عنوان امیدی برای رهایی از این معضل معرفی شد. اما آیا این امید به واقعیتی ملموس بدل خواهد شد، یا همچون بسیاری از طرحهای دیگر، تنها به نمادی از فرصتهای از دست رفته تبدیل میشود؟
زاهدان، شهری در تنگنای قدرت موروثی و افول شایستگی
در جغرافیای سیاسی ایران معاصر، زاهدان به مثابه آینهای تمامنما، تصویر پیچیدهای از تعامل قدرت دینی و مدیریت شهری را بازتاب میدهد. این شهر که در گوشهای از سرزمین، میان کویرهای سوزان و مرزهای پرماجرا جای گرفته، امروز نه تنها با چالشهای اقلیمی و جغرافیایی دست به گریبان است، بلکه در دام ساختاری گرفتار آمده که ۶ دوره متوالی، سرنوشت مدیریت شهریاش را پیش از آنکه صندوقهای رأی بسته شوند، رقم زده است.
معدن، سینما و بازآفرینی چهرهی سرزمین
سرمایه در جوهرهی خویش، نه انباشت صِرف ارقام، که توانِ بالقوهی تحول است. معادن و صنایع کلان، این پیکرههای فولادین اقتصاد، زمانی به معنای واقعی خود میرسند که از محدودهی تولید مادی فراتر روند و در بافت اجتماعی و فرهنگی سرزمین، رگههایی از حیات بتابانند. تاریخ نشان داده که چگونه ذوبآهن اصفهان، فولاد مبارکه، یا غولهای نفت و گاز، نه تنها کارخانه، که نهادهایی فرهنگساز شدهاند؛ باشگاههای ورزشیشان، نه صرفاً برای رقابت، که برای آفرینش هویت جمعی و پیوند اجتماعی به وجود آمدهاند.
سینمای ایران در تنگنای ساختار
سینمای ایران در دولت چهاردهم، نه در گذرگاه تحولی روشنگر، که در دهلیزی تاریک ایستاده است. آنچه در آغاز به مثابه فرصتی برای بازاندیشی در چگونگی اداره فرهنگ و هنر مینمود، به تدریج به داستانی بغرنج از کنترلهای فزاینده، سکوت هنرمندان و گریز آثار به سرزمینهای دیگر بدل گشته است.
بحران مدیریت شهری زاهدان؛ کالبدشکافی یک افول ساختاری
مدیریت شهری زاهدان در دورانی حساس به سر میبرد. آنچه امروز در قالب ناکارآمدیهای روزمره خود را نشان میدهد، برآیند فرآیندی پیچیده از تحولات ساختاری است که بنیانهای مدیریت دموکراتیک شهر را متزلزل ساخته است. این تحلیل بر آن است تا با رویکردی علمی و مبتنی بر شواهد، ریشههای این بحران را در لایههای عمیقتر جستجو کند و راههای برونرفت را ترسیم نماید.
رهاشدگی سدها در سیستان و بلوچستان
با پایان سال آبی، ارزیابی عملکرد وزارت نیرو در حوزۀ مدیریت منابع آب، به ویژه در استان سیستان و بلوچستان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در شرایطی که کشور با پدیدۀ خشکسالی گسترده و تغییرات اقلیمی دست به گریبان است، تمرکز صرف بر کاهش نزولات جوی به عنوان عامل اصلی بحران، نادیده گرفتن نقش سوءمدیریت در بخش آب را در پی دارد. واقعیت آن است که چالش کنونی تنها ناشی از کمبود بارش نیست، بلکه ضعف در مدیریت یکپارچه و علمی منابع آب، به تشدید این بحران دامن زده است.

































