ناتوانی در گرفتن حقابه، مدیران بی سواد و فساد اداری، سه درد سیستان است/ دولت با تاکید بر گرفتن حقابه، اجرای طرح های مخرب و ویرانگر در سیستان را پایان دهد
ناتوانی در گرفتن حقابه، مدیران بی سواد و فساد اداری، سه درد سیستان است/ دولت با تاکید بر گرفتن حقابه، اجرای طرح های مخرب و ویرانگر در سیستان را پایان دهد
در دو روز گذشته درصدد نوشتن یادداشت در باره سفر رییس جمهور و هیات همراه به استان بودم، اما سراغ هر سوژه ای می رفتم انگار حق مطلب ادا نمی شد تا سخنرانی رییس‌جمهور در چابهار در باره طلا کردن سنگ سیاه را شنیدم. آری سیستان هم نیاز به چنین مدیرانی دارد که از سنگ سیاه، طلا بسازند. مدیرانی آگاه و توانمند که برنامه ای فراتر از سرچ در گوگل داشته باشند.

واقعیت تلخ جامعه سیستان ناامیدی ست و عملکرد این چند روزه فرمانداری زابل در خصوص پنهان‌کاری مشکلات سیستان، در تشدید نومیدی ها دخیل بوده است. وقتی نمایندگان ارشد دولت در استان و سیستان سعی در دور نگهداشتن مردم از تیم رییس‌جمهور دارند تا صدای درد و رنج آنها شنیده نشود و در عوض یک عده را گزینش کرده اند تا کنترل شده مشکلات را به زبان آورند؛ آنوقت چگونه می شود از این بحران عبور کرد. وقتی فرماندار زابل گزینش های سال های دور را، این بار برای علاقمندان دیدار با رییس‌جمهور احیاء می سازد، دیگر چه انگیزه ای باقی می ماند.
از این نومیدی هایی که مدیران حوزه سیستان در این روزها به جامعه تزریق کرده اند، بگذریم، این سوال پیش می آید که رییس‌جمهور برای سیستان چه می تواند انجام دهد؟ آیا به وی فرصت دیدار با کسانی که مشکلات سیستان را می دانند داده خواهد شد یا به مانند سفر قبلی به استان، به صورت فرمایشی به عده ای مشخص اجازه گفتگو و دیدار می دهند تا این سفر هم بگذرد و به تاریخ بپیوندد.
سیستان سه درد دارد. ناتوانی در گرفتن حقابه رودخانه هیرمند، مدیران بی سواد و فساد اداری. مادامی که همتی برای تغییر شرایط و محقق شدن این سه مهم نباشد،  روند فروپاشی سیستان به حیات خود ادامه خواهد داد. وقتی آن‌هایی که می دانند را از کرسی ها دور نگه می دارند و افراد بی صلاحیت را بر کرسی های تصمیم گیری می نشانند؛ یعنی حاکم کردن ناکارآمدان بر کارآمدان. وضعیت چنین جامعه ای از قبل، قابل گمانه زنی ست. روندی که دولت چهاردهم در استان و سیستان در پیش گرفته، ره به جایی نخواهد برد و روز به روز بر مشکلات مردم سیستان افزوده شده و دردهای فسیل شده، به صورت جامع برای نسل های آتی به میراث گذاشته می شود. توسعه دستوری از پایتخت هم که کمکی به ارتقای سطح زندگی مردم نمی کند و عده ای ثروتمند را ثروتمندتر خواهد کرد.
باید منتظر بنشینیم شاید گذر یک انسان آگاه و جسور از سر اتفاق به رییس جمهور بخورد تا واقعیات تلخ سیستان را باز گوید، شاید دکتر پزشکیان به خود آمده و تدبیری در باره بی مهری ها بیندیشد. اجرایی شدن هر چه سریع‌تر منطقه آزاد، طرح رزاق، ایجاد کارخانه، طرح فاضلاب و … حتما لازمه توسعه سیستان است، اما راه نجات سیستان به گرفتن حقابه و تعریف یک ضد استراتژی در قبال استراتژی افغانستان در قبال مسئله آب بستگی دارد. آیا رییس جمهور در این سفر می تواند قول گرفتن حقابه هیرمند را دهد؟ با آمدن آب، مردم از کمک های دولتی مانند طرح رزاق بی نیاز می شوند. دیگر هزاران هزار میلیارد برای طرح های فوریتی و دراز مدت انتقال آب به هدر نمی رود. برداشت بی رویه چاهک ها اکوسیستم منطقه را به هم نمی ریزد.‌ حفر کانال در بستر هامون تداوم نمی‌یابد، میلیاردها دلار لوله در زیر خاک نمی پوسد، چاه های ژرف فراموش می شوند و مهم‌تر از همه؛ دست خیلی ها از سیستان و طرح های مخرب آن‌ها قطع می شود. در حال حاضر سیستان برای خیلی ها نفع دارد و این تصور را برای عامه مردم به وجود آورده که عده ای عامدانه در پی عدم تحقق گرفتن حقابه اند تا به ارائه طرح های بی حاصل و مخرب خود ادامه دهند. اکنون نوبت رییس‌جمهور است تا مانع اشاعه این تفکر ناسالم گردد. سیستان قربانی ناکارآمدی شده است. قربانی تصمیمات نابخرادانه. همان تصمیمات ابلهانه ای که همزمان با پایان سد کمالخان، آب ذخیره ای چاه نیمه ها را در انهار رها می سازد و یک استان، یک کشور و چندین وزارتخانه را درگیر خود می کند،  اما یک‌نفر هم پیدا نمی شود برای تسلای دل مردم رنجدیده سیستان از مدیر مربوطه بپرسد، چرا آب را رها کردید؟
آیا رییس‌جمهور می تواند سیستان را از شر چنین مدیرانی رها سازد؟
سلطان علی عابدی