یادداشتی از سلطانعلی عابدی شبکه هامون برنامه سازان بومی را ندیده می گیرد
یادداشتی از دکتر مصطفی پیری رفاه اجتماعی، زمینهساز و محصول توسعه
چرا فعالیتهای مدنی، زودبازده نیستند؟
نهادهای مدنی را میتوان به مثابه رودخانههایی دانست که در بستر سنگلاخ تاریخ جریان مییابند. جریانی که نه به شتاب سیل و نه به سکون باتلاق میماند، بلکه در ریتمی میانه، در تدریجیترین شکل ممکن، زمین سخت عادتهای اجتماعی را فرسایش میدهد. این کُندی ذاتی نیست که محصول ناکارآمدی باشد، بلکه برآمده از ماهیت خود فرآیند تغییر اجتماعی است، فرآیندی که در آن نه تنها ساختارهای بیرونی، بلکه لایههای عمیق معنا، باور و هنجار باید دگرگون شوند. هگل در فنومنولوژی روح از آن به «کار صبورانه منفی» یاد میکند، همان کاری که نه در یکشبه انقلابی، بلکه در مسیری طولانی و پیچیده، واقعیت را بازسازی مینماید.
چرا فرهنگ در سیستان و بلوچستان به حاشیه رانده شده است
استاندار سیستان و بلوچستان در یکی از سخنرانی خود با لحنی قاطع، خود را فارغ از تعلقات گروهی خواند و بر وحدت ملی تأکید کرد. منصور بیجار با صراحت اعلام داشت که به سخن همه جریانها، گروهها و صاحبنظران گوش میدهد و در نهایت به استقلال رأی، تصمیم میگیرد. این سخنان در ظاهر، نویدبخش رویکردی فراگیر و مشارکتی در مدیریت استان است، اما واقعیت میدانی روایتی متفاوت از این ادعاها ترسیم میکند. پرسش اساسی این است که آیا این استقلال رأی صرفاً در قالب شعار باقی مانده، یا در عمل نیز تجلی یافته است؟
سند توسعه ای که با باد رفت، جلسه ای که با گرد آمد، با غبار به بار می نشیند!؟
در سرزمینی که هوایش غلیظتر از بی برنامگی برنامهریزانش است، سندی جامع نگاشتند که جامعیتش در همان نامش خلاصه شد و بس. سند توسعهای که نویسندگانش چنان مشغول رسم آیندهای رنگارنگ بودند که فراموش کردند مردم برای رسیدن به آن آینده، باید اول نفس بکشند. اما چه باک! ریزگرد که موجودی افسانهای چونان سشپلی ست، عجیب الخلقه و با توانایی های ماورایی و انسان عاری از مواجهه ی با آن، شاید هم توهمی است در ذهن مردمی که از فرط تنگی نفس، خیالاتشان مختل شده. تالاب هامون؟ آن دیگر داستانی است از دفتر اساطیر، نه از دفتر برنامهوبودجه!
رزمایش رومیزی، نمایش وعده و تکرار حرفهای سوخته در سیستان
بار دیگر کاروانی از مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس، با حضور یک وزیر و چند معاون و مشاور وزارتخانهها، استاندار و مدیران کل، در قالب سفری پرهزینه وارد سیستان شدند. در سالن بزرگی با حضور نزدیک به دویست نفر، نشستی برگزار شد که بیش از آنکه میدان تصمیمسازی باشد، به رزمایشی رومیزی و تکرار تشریفات فرسوده شباهت داشت.
سیستان، تراژدی تعلیق میان دو زمان
گاهی باید نوشت برای تاریخ، نه از سر توهم تغییر فوری، بلکه برای درس عبرت نسلهای آینده که باید بدانند در چه گذرگاهی از زمان ایستاده بودیم و چگونه میان دو دوران، معلق مانده بودیم. این نوشتن نوعی شهادت است بر تناقضی که زیستهایم. شهادتی بر عصری که بشریت از مدرنیته عبور کرده، از پسامدرنیسم سخن میگفت، دوران صنعت و اطلاعات را پشت سر گذاشته و به عصر هوش مصنوعی رسیده بود، ما در خطهای تاریخی به نام سیستان هنوز در چنبره ساختارهای پیشامدرن گرفتار بودیم.
انتصاب جنجالی در اداره فرهنگ و ارشاد زابل و آزمون بزرگ نمایندگان / مدیرکل ارشاد استان به فرهنگ نگاه قومی دارد؟
یک انتصاب ساده در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان زابلبه بحرانی فراتر از یک تصمیم اداری تبدیل شده است. ماجرایی که با اعتراض گسترده فعالان فرهنگی آغاز شد، اکنون به آزمونی برای شایستهسالاری در برابر طایفهگرایی تبدیل شده و پرسشهای جدی درباره مدیریت فرهنگی در استان سیستان و بلوچستان را برجسته کرده است.
نامه سرگشاده یک سرمایهگذار به استاندار سیستان و بلوچستان+ فیلم
اینجانب غلامنبی عابدی، سرمایهگذار بخش خصوصی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، با این نامه ناچارم وضعیت نابسامان ۷ سال تلاش بینتیجه برای احقاق حق قانونی خود را به استحضار جنابعالی برسانم.
ضرورت بازاندیشی در مدیریت فرهنگی و احیای فیلم کوتاه
سیستان و بلوچستان، این خاک پهناور که در دل خود هزاران داستان ناگفته، چهرههای فراموششده و منظرههای بکر را نهفته دارد، امروز در انتظار دوربینی است که با زبان سینما، حقیقت وجودش را روایت کند. اما این سرزمین که میتوانست کانون تولید آثار سینمایی درخشان باشد، در تنگنای مدیریتی گرفتار آمده که نه تنها راه را بر فیلمسازان بسته، بلکه ماهیت فیلم کوتاه را نیز در هالهای از ابهام فرو برده است.
بومی گرایی یا چابهار گرایی!
مدتی از انتصاب استاندار بومی و اهل سنت در سیستان و بلوچستان میگذرد؛ انتصابی که در ابتدا بهعنوان نقطه عطف در تاریخ مدیریت استان معرفی شد، اما اکنون با گذر زمان، روشن شده که نه بومی بودن استاندار و نه شعارهای همگرایی قومی و مذهبی نتوانسته گرهی از وضعیت بحرانی مردم سیستان باز کنند. آنچه امروز دیده میشود، تکرار همان الگوی همیشگی بیتفاوتی و عملکرد نادرست است؛ تنها چهرهها و اسامی عوض شدهاند.
نقدی که به جای پاسخ، شکایت دریافت کرد| واکاوی پرونده سکوتسازی یک شهروند زاهدانی
بیگمان داستان شکایت شهرداری و شورای شهر زاهدان از حامد کیخا، آن شهروند مطالبهگری که صفحه اینستاگرامش بسته شد، تنها یک رویداد عادی نیست، بلکه نشانه روشنی از یک چالش بزرگتر در شیوه مدیریت شهری و برخورد با صدای مردم در ایران است. این ماجرا از یک سو، تصویری از ناتوانی نهادهای مسئول در پاسخگویی به پرسشهای اساسی شهروندان را نشان میدهد و از سوی دیگر، زنگ خطری است درباره محدود شدن فضای نقد سازنده. در این میان، آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، پافشاری مسئولان بر ساکت کردن منتقد به جای حل کردن مشکلاتی است که او گوشزد کرده بود.














































