ارقام خشک آماری گاه بیش از هر روایتی توان افشاگری دارند. بر اساس معاهده ۱۳۵۱ میان ایران و افغانستان، حقابه سالانه ایران از رودخانه هیرمند ۸۲۰ میلیون مترمکعب تعیین شده بود. این رقم نه تنها یک عدد در کاغذ دیپلماتیک، بلکه نمایانگر حق حیات میلیونها انسان در منطقه سیستان بود. اما واقعیت امروز چیزی جز تمسخر این عدد نیست. در فروردین ۱۴۰۳، تنها ۱۱۲ میلیون مترمکعب آب به طور رسمی از سد کمالخان وارد خاک ایران شد، رقمی که حتی یک هفتم حقابه قانونی را هم تامین نمیکند. اما داستان از این هم تلختر است. در همان سال که ایران تنها ۱۱۲ میلیون مترمکعب دریافت کرد، بین ۵ تا ۶ میلیارد مترمکعب آب از همین رودخانه به شورهزار گودزره منحرف شد. این حجم معادل هفت برابر حقابه سالانه کامل ایران است. تصور کنید رودخانهای که میتواند هفت سال متوالی نیاز آبی یک منطقه را تامین کند، در یک فصل به یک باتلاق شور فرستاده شود. این انحراف نه در یک سال استثنایی، بلکه در سه سال اخیر به طور مستمر تکرار شده است. گزارشهای مختلف حاکی از آن است که بین سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، بیش از ۲ میلیارد مترمکعب و برخی منابع حتی تا ۳ میلیارد مترمکعب آب را به گودزره منحرف کردهاند.
سد کمالخان که در قلب این ماجرا قرار دارد، نه یک سد مخزنی معمولی، بلکه یک سامانه انحرافی هوشمندانه طراحیشده است. مکانیسم این سد به گونهای است که هرگاه دبی رودخانه از ۴۰۰ مترمکعب بر ثانیه فراتر رود، آب به طور خودکار از طریق سرریزهای کناری به کانالهای فرعی هدایت میشود که مستقیماً به گودزره ختم میشوند. این طراحی دقیقاً به معنای آن است که وقتی رودخانه در اوج جریان خود قرار دارد و سیلابهای بهاره که حیاتبخش دریاچه هامون هستند جاری میشوند، این آب به جای رسیدن به مقصد تاریخی خود، به سمت بیابان فرستاده میشود. تصاویر ماهوارهای این فرآیند را به وضوح ثبت کردهاند و نشان میدهند که چگونه آب از مسیر اصلی خود منحرف شده و به سوی گودزره روان میشود.
اما چرا؟ چرا باید رودخانهای که هزاران سال مسیر خود را میشناخت، به زور به سمت یک شورهزار فرستاده شود؟ پاسخ در اسناد رسمی دوره جمهوریت افغانستان نهفته است. سد کمالخان با هدف صریح احیای ۴۹ هزار هکتار از اراضی گودزره و اسکان ۴۹ هزار خانواده پشتون احداث و به بهرهبرداری رسید. این یک پروژه مهندسی اجتماعی در ابعاد بزرگ است که در آن حیات یک اکوسیستم تاریخی و معیشت صدها هزار انسان در مرزهای دو کشور فدای یک سیاست جمعیتی شده است. گودزره که شورهزاری با ظرفیت ذخیره ۲۴ میلیارد مترمکعب آب است، اکنون جایگزین هامون شده، نه به دلیل ضرورت طبیعی، بلکه به خاطر یک تصمیم سیاسی.
حتی برخی از مقامات افغانستان نیز از این هدررفت آب ابراز تاسف کردهاند. ملا عبدالغنی برادر، معاون نخستوزیر طالبان، در اظهاراتی گفته است که این آب باید به سمت ایران میرفت. این اعتراف خود دلیلی بر آن است که انحراف آب نه ناشی از کمبود منابع، بلکه نتیجه یک انتخاب عمدی است. اگر خشکسالی واقعی بود، چگونه میلیاردها مترمکعب آب به یک شورهزار بیحاصل منحرف میشود؟ اگر آب کافی نبود، چگونه گودزره در حال پر شدن است در حالی که هامون در حال خشکیدن؟
ایران بارها درخواست کرده که سامانه انحرافی سد کمالخان اصلاح شود تا آب بتواند به مسیر طبیعی خود بازگردد، اما طالبان صراحتاً با این درخواست مخالفت کرده است. این مخالفت نشان میدهد که انحراف آب نه یک اشتباه فنی، بلکه یک سیاست هدفمند است. حتی اگر فرض کنیم که اراده سیاسی برای دادن حقابه وجود داشته باشد، ساختار فیزیکی موجود سد بدون تغییرات اساسی اجازه عبور آب به سمت ایران را نمیدهد.
پیامدهای این سیاست فراتر از یک اختلاف مرزی آبی است. دریاچه هامون که زمانی یکی از مهمترین تالابهای بینالمللی منطقه بود، امروز به کانون عظیمی از گرد و غبار تبدیل شده است. این طوفانهای گرد و غبار نه تنها هوای میلیونها نفر در ایران، بلکه در افغانستان را نیز آلوده میکند. کشاورزان بلوچ در ولایت نیمروز افغانستان نیز از آب محروم شدهاند، زیرا آب به جای استفاده بهرهور در کشاورزی، در گودزره تبخیر میشود. از منظر شرعی نیز این هدررفت آب که میتوانست حیات انسانها و کشاورزیها را تامین کند، عملی نادرست و غیرقابل توجیه است.
مهاجرت اجباری ساکنان سیستان، نابودی معیشت صیادان و کشاورزان، خالی شدن روستاها و بروز بحرانهای بهداشتی ناشی از آلودگی هوا، همه حاصل این انحراف عامدانه است. وقتی که ۵ میلیارد مترمکعب آب در یک سال به شورهزار فرستاده میشود، در حالی که میتوانست بیش از نیمی از دریاچه هامون را تا بهار سال بعد احیا کند، دیگر نمیتوان از تصادف یا خشکسالی سخن گفت. این یک قتل عمد اکولوژیک است که با دقت برنامهریزی شده و با ابزار مهندسی به اجرا درآمده است.
هامون نه به دلیل کمبود باران، بلکه به دلیل انحراف عامدانه رودخانهاش در حال مرگ است. گودزره نه به دلیل ضرورت طبیعی، بلکه به دلیل یک سیاست جمعیتی در حال احیاست و میان این دو، میلیونها انسان در هر دو سوی مرز، قربانیان یک بازی سیاسی شدهاند که در آن آب، سلاحی برای مهندسی سرزمین و جمعیت است.








