نقدی بر پیشنهاد گفت و گوی مولوی عبدالحمید با تروریست ها
نقدی بر پیشنهاد گفت و گوی مولوی عبدالحمید با تروریست ها
این روزها فضای چند قطبی جامعه و کشته شدن نظامیانی که متعلق به شمال استان هستند بر روی طیف های مختلف اجتماعی اثرات متفاوتی دارد. هم ذات پنداری برخی تندروها در سطح جامعه و فعالان فضای مجازی با گروهک جیش العدل( در ایران موسوم به جیش الظلم) و اقدامات تروریستی آن‌ها وحدت و امنیت قومی را نشانه گرفته است و در این شرایط لازم است چهره های شاخص و تاثیر گذار مواظب نوع گفتار و مطالبات خود باشند. یکی از این چهره ها مولوی عبدالحمید، چهره شناخته شده اهل سنت است که در هفته گذشته پیشنهاد گفت و گو با تروریست ها را داده است.

این روزها نشریات از ترس فشار افکار عمومی از نوشتن نقد بر سخنان مولوی عبدالحمید دوری می کنند، اما وقتی پای امنیت و آینده شهروندان سیستان و بلوچستان مطرح است، سکوت یا این‌گونه ملاحظات صرفا بر بحران ها و حادتر شدن وضعیت امنیتی و تبعا اقتصادی استان می افزاید.

مولوی عبدالحمید در آخرین خطابه خود در نماز جمعه با اشاره به وقایع جنوب استان عنوان داشت ما از ناامنی خسته شده ایم، امنیت را حق مردم استان دانست و خواهان گفت و گوی طرفین شد. قطعا امنیت اولین و مهم‌ترین حق مردم بر حاکمیت است و از دولتمردان و نهادهای دخیل در ایجاد امنیت در استان توقع می رود امنیت مردم را در انواع مختلف آن از جمله امنیت جانی، امنیت اقتصادی و از همه مهم‌تر امنیت روانی تامین نمایند. اما گفت‌ و گو با چه کسی یا کسانی ؟ با گروهک جیش العدل! که در ایران به جیش الظلم مشهور است.

بی تردید مردم این استان می دانند و فراموش نمی کنند که این گروهک ادامه گروهک تروریستی ریگی ست. گروهکی که با عملیات های انتحاری، طیف وسیعی از مردم عادی شامل کودکان، نوجوانان، دختربچه ها و زنان را به شهادت رساند. جنایات تاسوکی، پیشین، چابهار، مسجد علی بن ابی طالب و مسجد جامع زاهدان و بسیاری حوادث مشابه هیچ گاه از حافظه مردم و داغدیدگان پاک نمی شود. ترورهایی که طیف های مختلف اجتماعی را هدف قرار داد و دو قوم بلوچ و سیستانی را مقابل هم قرار داد. وقایع دردناکی که بسیاری همچنان هزینه اش را پس می دهند.

پس از اعترافات سرکردگان این گروهک و پخش آن از تلویزیون، قهرمان پوشالین تندروهای مذهبی اهل سنت، از اعتبار افتاد و ماهیتش بر همگان آشکار شد، پس از این ماجرا، بازماندگان گروهک با تغییر نام به جیش العدل درصدد ساخت هویتی جدید برآمدند. من عملکرد این گروهک در حوادث چند روز اخیر را مورد ارزیابی قرار می دهم و تلاش آن‌ها برای نشان دادن چهره ای پایبند به اصول اخلاقی و آشنا به مسایل اقتصادی و امور بین الملل.

آن‌ها به اماکن نظامی و غیرنظامی شبیخون زدند. جمعی از فرزندان سیستانی و بلوچ را به شهادت رسانده یا مجروح ساختند. آیا در این عملیات فرماندهان ارشد ارگان های نظامی و انتظامی به شهادت رسیدند یا جمعی از کارکنان رده پایین انتظامی برآمده از روستاها و شهرهای شمالی استان و متعلق به خانواده های کم درآمد جان خود را از دست دادند؟ در بیانیه این گروهک آمده خانواده ها نگذارند فرزندانشان به عضویت ارگان های نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی درآیند. اگر این خواسته نامشروع گروهک اجابت شود چه کسی امنیت ساکنان چابهار و سایر شهرهای استان، اعم از بلوچ و غیر بلوچ را تامین نمایند؟ تکلیف پرونده هایی که بابت اختلافات مالی و غیر مالی خود مردمان بلوچ شکل گرفته چه می‌شود؟

مگر می شود یک کشور نیروی نظامی و انتظامی نداشته باشد؟ حداقل دیگر اپوزیسیون های نظام خواهان تعطیلی اماکن نظامی، انتظامی و امنیتی نیستند و تلاش دارند آن‌ها را با خود همسو نمایند، اما این گروهک که خود را حامی اهل سنت می داند و نه کل مردم ایران! خواهان عدم عضویت در این نهادها و در صورت پیوستن، تهدید به کشتن می کنند.

حال مولوی عبدالحمید که پیشنهاد دهنده گفت و گوی طرفین است، توقع دارد میان نظام و این گروهک چه گفت و گویی اتفاق افتد؟ تعطیلی ارگان های نظامی و انتظامی؟ این گروهک در بیانیه خود علت اقدامات خود را مخالفت با طرح توسعه سواحل مکران را عنوان داشته است. بی تردید این طرح اشکالاتی دارد و ضرورت دارد در برخی موارد نقش بومی ها پررنگ‌تر شود تا نگرانی ها برطرف گردد، اما به واقع چابهار و کلا جنوب استان نیاز به توسعه، جذب سرمایه و رفع معضل بیکاری دارد تا مردم جنوب استان برای کار به کشورهای خلیج فارس مهاجرت نکنند. “ایران برای تمام ایرانیان است” ، مگر کسی مانع حضور بلوچ ها و سرمایه گذاری آن‌ها در سایر نقاط کشور شده است که امروز آن‌ها مانع حضور سایر اقوام در مناطق بلوچ نشین شوند؟

سال های متمادی این استان منتظر حضور هلدینگ های بزرگ اقتصادی در استان بوده است و اکنون این فرصت پیش آمده تا با ایجاد صنایع و معادن و بنگاه های کوچک و بزرگ اقتصادی، معضل بیکاری حل شود. حال چگونه یک گروهک که خود را دلسوز بلوچستان و بلوچ ها می داند حاضر است با حمله به اماکن نظامی و کشتار، اعتراض خود را به یک جریان اقتصادی نشان دهد؟

این گروهک با بهره گیری تعدادی افراد تحلیل‌گر و آشنا به ترفندهای رسانه ای درصدد است تا از خود چهره ای متفاوت از گروهک ریگی (جندالله) نشان دهد.

حال جناب مولوی عبدالحمید توقع دارند چگونه با گروهکی که مخالفت خود با یک طرح اقتصادی را نه با قلم بلکه با اسلحه و گلوله و کشتار نشان می دهد به گفت و گو نشست؟ این گفت و گو در کجا انجام شود؟ مگر این گروهک یک کشور متعلق به خود دارند و یا حاضرند در ایران و به طور رسمی در ایران حاضر شوند؟ آیا این گروهک نماینده ای در کشور دارد؟ گفتگو با گروهک های تروریستی به معنی به رسمیت شناختن آنهاست. تاکنون کدام دولت به صورت رسمی با یک گروهک تروریستی به گفت و گو نشسته و چشم بر صدها خون به ناحق ریخته شده نظامیان خود بسته است؟

نکته عجیب و تاسف آور در این باره، عدم محکوم کردن این واقعه دردناک از سوی مولوی عبدالحمید بود. او که بارها با مردم اقصی نقاط جهان از غزه تا اوکراین همدلی کرده و اقدامات تروریستی بر علیه آن‌ها را محکوم کرده بود این بار حاضر نشد اقدام تروریستی این گروهک به ظاهر بلوچ (ولی در واقع دشمن منافع بلوچ و بلوچستان) را محکوم نماید. یا شاید می خواهد از این شرایط به عنوان اهرم فشار بر جمهوری اسلامی بهره برد تا آن‌ها را به میز مذاکره کشانده و خواسته های خود را به نظام تحمیل نماید؟

در هر روی در شرایط فعلی ناامنی ها امان مردم را بریده و صدمات جدی به رشد و توسعه و جذب سرمایه وارد کرده است و اظهار نظرهای این چنینی بر کدورت های قومی می افزاید. یکی از دلایلی که ترورهای گروهک ریگی به نزاع قومی و مذهبی انجامید، همذات پنداری قومی و مذهبی برخی اقوام اهل سنت با این گروهک تروریستی بود. تکرار آن تفکر اشتباه امکان زیست مسالمت آمیز را بر همه ساکنان استان از بین می برد.