«سیستان آب ندارد.» این جمله را بارها شنیدهایم. «سیستان هوا هم ندارد.» این را هم شاید یک دهه است که میشنویم، اما آیا فقط سیستان است که جایی برای تنفس در آن باقی نمانده؟
این سوال را بارها از هموطنان در شهرهای دیگری که درگیر گردوغبار هستند، میشنویم. اما این را هم از خود میپرسیم که آیا حواسمان هست بیش از دو دهه است که سیستان، نفس ندارد و هیچ شهری در ایران، در این بازی پر از باخت، جای سیستان را نمیگیرد؟ آیا نایی برای اعتراض باقی مانده؟ آیا صبوری ریشهدار و البته کلافهکننده را هم میبینیم؟ آیا انتظار برای سرریز سیلابی که سالهای قبل راهی خاک ایران میشد و برای مدتی دل مردم را گرم میکرد را هم میبینیم؟ سرریزی که حقابه طبیعی محیط زیستی تالاب های حیات بخش هامون بوده و دیگر حالا نیست و طوفانی بیسابقه را در سیستان رقم زده است که حتی دوربینها هم از ثبت تصاویر واقعی از آن، قاصرند. صحبت از علت معضل کشدار شدن طوفان ۱۲۰روزه سیستان که ریشه اصلی آن در خشک شدن تالاب هامون بهواسطه عدم تخصیص حقآبه ایران ازسوی طالبان است را ازسوی بسیاری از کارشناسان و مسئولان شنیدهایم. اما این را فراموش کردیم که بگوییم باخت اصلی در این فضای مهندسیشده از سوی سران افغان، خود افغانستان است که با خشک کردن تالاب هامون، اولین خنجر را به پیکره سه ولایت بزرگ و پرجمعیت خود میزند. نیمروز، هلمند و قندهار سه قربانی تخاصمی هستند که مسئولان افغانستان در قبال ایران روا میدارند. اینجاست که شاید باید یادمان بیاید که سیستان بزرگ که با همزیستی مردم در دو کشور مرزبندیشده کنونی وجود داشت، تا چه اندازه هوشمندانه، پایداری دو سرزمین را هدف قرار داده بود. شیوه عملکرد مسئولان افغانستان در کنار نوع عملکرد مسئولان ایران در مسئله همزیستی دو کشور، چیزی شبیه به یک بازی «نهنگ آبی» است که سرانجام همه آنها در نهایت، سیاهی است. کارشناسان و فعالان منطقهای در این زمینه صحبتهای متعددی را مطرح کردهاند و گلایه مردم منطقه و فعالان محیطزیستی به نوع عملکرد مسئولان هم کماکان ادامه دارد. اما در این گزارش بنا را بر این نهادهایم که بازی دو سر باخت ایران و افغانستان را مورد بررسی قرار دهیم.
سازه کمالخان یک سامانه است نه یک سد
علیرضا سرورینژاد، کارشناس منابع آبی در گفتوگو با «هممیهن» با اشاره به ساختار سد کمالخان که مسیر آب به ایران را متأثر کرده است، میگوید: «مطالعات سد کمالخان در سال ۱۳۴۵ انجام شد، اما قرارداد ساخت آن با هندوستان در سال ۱۳۵۲ منعقد شد. قرار بود پیمانکار هندی این سازه را در همان سالها به نتیجه برساند، اما باتوجه به ناامنیهایی که در سالهای ۵۶ و ۵۷ در افغانستان ایجاد شد، ترکِ محل کرد. سران افغانستان در همه این سالها درصدد بودند تا این سازه را بسازند که در نهایت تیر خلاص را در سال ۱۳۹۹ زدند.» او با نگاهی به ساختار سازه کمالخان به نکته مهمی اشاره میکند: «این سازه یک سازه خطی نیست و یک سامانه و سیستم است. این سازه، یک سد نیست. حجم مخزن سد کجکی، یک میلیارد و ۸۰۰ هزار مترمکعب است و با افزایش سطح میتواند به دو میلیارد و ۶۰۰ هزار مترمکعب نیز برسد، اما بند کمالخان با ۵۲ میلیون مترمکعب حجم مخزن و ۲۰ متر ارتفاع، خطری ده برابر سد کجکی برای ایران دارد. این مانع که در مقابل هیرمند قرار میگیرد، فقط دو کیلومتر است، اما مهمتر آن است که انحرافی که بهواسطه این سد صورت میگیرد، آب را به سمت یک گودال ۱۰ کیلومتر در ۱۰ کیلومتر هدایت میکند که در آنجا چند سد دیگر نیز طراحی شده است.»
برنامه افغانستان برای انتقال هامون به گودزره
سرورینژاد معتقد است: «کلمه شورهزار در مورد گودزرره، واژه درستی نیست. هدف غایی طالبان ایجاد تالاب گودزره است. در حقیقت افغانستان میخواهد تالاب هامون را به تالاب گودزره منتقل کند. این نکته را هم در نظر داشته باشید که تالاب هامون ایران وسعتی در حدود ۳۸۲هزار هکتار دارد و نهایت حجم آن ۱۰ میلیارد مترمکعب در پیک پرآبی آن است. تالاب گودزره ۲۴۰هزار هکتار است، اما حجم آن ۲۴میلیارد مترمکعب است.»
افغانستان با خطای خود، ضربه فنی میشود
این کارشناس منابع آب در این گفتوگو که در سفر به زابل انجام شد، به خطری که این انحراف آب همزمان برای افغانستان و ایران ایجاد میکند، اشاره میکند و میافزاید: «کل حجم رسوبات بادی در کل منطقه سیستان ۵۰هزار هکتار است. این عدد در افغانستان ۶ میلیون هکتار است. به افغانستان باید گفت میدانید تهران را کجا تهدید میکند؟ برداشت گردوغبار از عراق، سوریه، عربستان و کویت. اما افغانستان را سیستان تهدید میکند. منبع برداشت ریزگردها برای افغانستان، سیستان در ایران است. اگر قبلا محل برداشت گردوغبار افغانستان، تالابهای هامون بود، اما امروز محل برداشت علاوه بر تالابها، ۱۵۰هزار هکتار اراضی کشاورزی است که دیگر آبی به آنها نمیرسد و پتانسیل فرسایشپذیری آن چندین برابر تالاب خواهد بود. این گردوخاک تا قبل از کابل، حداقل سه ایالت بزرگ افغانستان (نیمروز، هلمند و قندهار) را به تعبیری دفن خواهد کرد.»
سرگذشت خشکی هامون
آنچه این کارشناس مطرح میکند، تمام ماجرا نیست. حسین سرگزی، کارشناس منابع طبیعی نیز پیشتر در گفتوگو با «هممیهن» گفته بود: «ریشههای گردوغبار سیستان را بایستی در مدیریت نامتناسب منابع آبی در سراسر حوضه آبریز فرامرزی هیرمند بهویژه در سرآب آن در کشور افغانستان جستوجو کرد. جاییکه در دو دهه پیش با سقوط طالبان اول، بخشی از مهاجرین از کشورهای همسایه برگشتند. توسعه مزارع کشاورزی بهعنوان اولویت فوری اشتغال توسط اشغالگران توصیه شد و علاقه عمومی و ارزش افزوده زیاد، بهرهبرداران محلی را به توسعه کشت خشخاش سوق داد. محصولی که سه برابر گندم، آب مصرف میکند و بازار آن جهانی است. این توسعه با احداث بندها و سدهای متعدد در افغانستان همراه بود و ورود ماشینآلات بهویژه دستگاههای حفاری، موتورپمپهای قوی، کانالهای انتقال و انحراف و ابزارهای برداشت آب باعث شد که حتی بسیاری از قنوات در افغانستان نیز دچار خشکیدگی و کمبود آب شود.» او گفته بود: «افغانستان بهعنوان کشوری با بیشترین رشد جمعیت در جهان و کابل و قندهار بهعنوان شهرهایی با بیشترین افزایش نفوس، هر دو در حوضه هیرمند واقع هستند و نیاز به آب در شرایط ضعف زیرساختها و شبکه آبرسانی مدرن با حفر چاههای آب در منازل انجام میشود. در چنین شرایطی مناطق با جمعیت بیشتر و حاصلخیزی افزونتر سهم آب پاییندستها را بلعید و خشکی خاک را به بخشهای میانی و انتهایی حوضه غالب کرد. سیلابها تنها امیدبخش انتهایی هیرمند بود که با احداث سد کمالخان مهار شد و راهی شورهزار گودزره شده و از انتقال و تداوم آن به سوی غرب دریغ شد و دشتهای پاییندست از جمله وسعت نیم میلیون هکتاری هامونها بیآب ماند. کمکم پوشش گیاهی از بین رفت و خاک در معرض بادهای فرساینده قرار گرفت. بادهای شمالی که پوشش گز و نی و رطوبت هامون مانع گذر شنریزهای همراهشان بود، اینک عرصه خشکیده هامون را محلی برای تاخت و تاز یافتهاند و با سنباده کردن خاک سطحی، بخش درشتتر را بهصورت تپههای ماسهای به سوی منازل و تأسیسات هل میدهند و بخش ریز هم سهم چشم و ریه سیستانیها در پاییندست میشود و حتی امسال میهمان ناخوانده شهرهای جنوبیتر شده است. چاره این مشکل همان است که همیشه بوده؛ ورود آب به عرصه خشکیده هامون و تر شدن ذرات خاک برای مقاومت در مقابل نیروی برشی باد.» با این حال سازوکار مذاکره آبی ایران و افغانستان نیز بارها ازسوی کارشناسان و حتی مقامات محلی همچون امامجمعهها مورد نقد جدی قرار گرفته است. مذاکرهای که معلوم نیست تا کجا ادامه پیدا کند، تنها محل نقد نیست. برخی کارشناسان معتقدند که خطاهای منفعلانه ایران در گذشته، زمینهساز وضعیت کنونی در سیستان شده است.
ایران سیمان سد کجکی را به افغانستان داد!
محمد درویش، فعال محیطزیست در گفتوگو با «هممیهن» در این باره میگوید: «طالبان بهوسیله بند کمالخان، مسیر رودخانه هیرمند را تغییر داده و مازاد آب که از سد کجکی سرریز کرد را به سمت گودزره هدایت کرد و اجازه نداد آب وارد ایران شود. این آب حدود یک میلیارد مترمکعب بود و ۸۲۰ میلیون مترمکعب حقآبه ایران از آن متأسفانه پرداخت نشد. این ماجرا از سال ۱۴۰۰ که رسماً اشرف غنی بند کمالخان را افتتاح کرد مشخص بود چون آنها مسیر رودخانه را همان زمان تغییر دادند.»
او به نکته مهمی در این میان اشاره میکند: «متأسفانه دولت ایران از همان زمان خیلی منفعل عمل کرد و حتی سیمان لازم برای ساخت بند کمالخان از ایران تأمین شد و به هشدارها توجه نشد. هدف دولت اشرف غنی این بود که میگفت اگر آب میخواهید باید به ازایش نفت بدهید و با این تمهید میخواست بگوید که ابزار اجراییاش را هم دارم، اما دولت طالبان از همان ابتدا نشان داد که با ایران خصومت دارد و یک میلیارد مترمکعب را وارد گودزره کرد.» درویش با بیان اینکه در موعد مشخصی که ایران درخواست بازدید از سد کجی را داد، این اجازه ازسوی طالبان داده نشد، میافزاید: «دو هفته قبل آقای سلاجقه، رئیس سازمان محیط زیست ایران رسماً اعلام کرد که طالبان اجازه داده که کارشناسان ایرانی از سد کجکی بازدید کنند. اکنون اواسط فصل زراعی است و همه آب پشت سد کجکی را برای کشاورزی مصرف کردهاند. الان کارشناسان ایرانی بروند، آبی وجود ندارد. زمانی که باید، اجازه ندادند.» به نظر میرسد بهترین مسیر برای حل این بحرانی که دو کشور را تهدید میکند، پایان بازی دو سر باختی است که احتمالا با مشورتهای خارجی در افغانستان آغاز شده است.
نظر کارشناس
رویکرد پوپولیستی دولت در قبال حقآبه هیرمند
فرشید عابدی
روزنامهنگار
پس از تکمیل و آبگیری بندکمالخان، زنگ هشدار امنیت آبی منطقه سیستان و کلانشهر زاهدان بهصدا درآمد. سامانه انحرافی بند کمالخان امکان مدیریت سیلابهای حوضه آبریز هیرمند را در اختیار حاکمیت افغانستان قرار داد؛ پیش از آن، گاه سیلابهایی بیش از میزان حقآبه وارد سیستان میشد، بنابراین عدم اجرای معاهده ۱۳۵۱ هیرمند محسوس نبود، اما با کنترل و انحراف سیلابهای رودخانه هیرمند توسط بند کمالخان، رفتهرفته تنش آبی سیستان تشدید شد.
از سال ۱۴۰۱ با تشدید فشار جامعه مدنی سیستانوبلوچستان به دولت و مجلس، شاهد موضعگیریهای غیرکارشناسی از جانب دولتمردان و نمایندگان مجلس بهویژه اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی درباره مسئله هیرمند بودیم، اما به دلیل عدم تعریف مسئله هیرمند و استراتژی افغانستان در قبال ایران، تاکنون توفیقی حاصل نشده است. پس از کاهش حداکثری منابع آبی چاهنیمهها، شاهد تعریف و اجرای طرحهای آبی از قبیل انتقال آب، حفر چاه و کانال هستیم که تاکنون نتایج مطلوبی نداشته، اما در کوتاهمدت میتواند بخشی از آب شرب و صنعت منطقه را تأمین کند. چنین رویهای در میانمدت، کاملاً دشت سیستان و بستر تالاب هامون را به محل برداشت گرد و غبار تبدیل میکند. مسئله مهم این طرحهای آبی، عدم پیشبینی مصارف زیستمحیطی، مقابله با فرسایش خاکی، مرطوبسازی و یا تثبیت پوشش گیاهی منطقه محسوب میشود.
نمایندگان حوزه انتخابیه سیستان و مدیران شرکتهای آبی استان در برخورد با مسئله آب منطقه، رویکرد درستی را در پیش نگرفتند، آنها در مواجهه با این مسئله، با در نظر گرفتن اولویت تأمین آب شرب، اقدام به تعریف طرحهایی از قبیل حفر چاههای ژرف، حفر چاه در مناطق بندان، حرمک و شیله، انتقال آب از دریای عمان، انتقال آب از تهلاب و… کردند. مقامات کشور نیز با هدف حل بحران آب سیستان، اعتبار مورد نیاز طرحها را اختصاص دادند و بدینترتیب، پرونده حقآبه هیرمند بهطور جدی در اولویت سیاست خارجی کشور قرار نگرفت.
رویکرد تصمیمگیران بخش آب وزارت نیرو در حوزه سیستانوبلوچستان، صرفاً کفاف آب شرب و حوزه صنعت منطقه را میدهد و از طرفی منفعت صاحبان منافع را تأمین خواهد کرد. در این میان، معیشت ۵۰ هزار نفر بهرهبردار کشاورزی و مسئله گردوغبار منطقه پیشبینی نشده است؛ مسئلهای که از دیرباز بهعنوان عوامل اصلی مهاجرت اهالی سیستان مطرح است.
افغانستان دارای پنج حوضه آبریز است و سرانه آبی این کشور، بیشتر از کشورهای پیرامونش است و تمام رودخانهها و منابع آبی افغانستان از این کشور خارج میشود. از طرفی افغانستان نسبت به کشورهای همسایهاش، حکم بالادست را دارد. ۹۰ درصد مردم افغانستان در حوضههای آبریز مشترک زندگی میکنند و ۸۴ درصد کل افغانستان در حوضههایی واقع شده که با کشورهای همسایه مشترک است، از این بابت افغانستان با تمام کشورهای همسایه مناقشه آبی دارد. موضع اشرف غنی، رئیسجمهور فراری افغانستان در آئین بهرهبرداری بند کمالخان مبنی بر تهاتر آب با نفت (اخذ امتیاز)، استراتژی افغانستان در قبال ایران و سایر کشورهای همسایهاش تعریف شده است. تمرکز افغانستان بیشتر روی حوضههای آبریز مشترک با ایران از جمله هیرمند است. طی دو سال اخیر به محض گذر سیلاب از سد جریکه ایران، شاهد بسته شدن دریچههای بند کمالخان بودیم. افغانستان در سایه ضعف دیپلماسی ایران در عرصه بینالملل، قصد دارد تنش آبی سیستان را به حدی تشدید کند که اهالی منطقه برای تأمین آب شرب دچار چالش اساسی شوند، سپس از ایران امتیاز کسب کند.
هشدار احساسی و بدون برنامهریزی قبلی از جانب سیدابراهیم رئیسی خطاب به طالبان، هشدار وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه «اگر لازم باشد از ابزار فشار هم برای وادار کردن آن بخش از هیئت حاکمه افغانستان که با اعطای حقآبه ایران همراهی نخواهند کرد، استفاده خواهد شد» و اتمام حجت و اولتیماتوم یکماهه دستیار رئیسجمهور در امور افغانستان و سرپرست سفارت ایران در کابل، نهتنها نتیجهای در روند تامین حقآبه نداشت، بلکه علاوه بر زیر سوال رفتن اقتدار نظام، باعث افتتاح دو تونل سد بخشآباد، تشدید سدسازی و حفر کانالهای انحراف آب پاییندست بند کمالخان شد.
پس از هشدارهای مقامات کشور و تشدید ساخت سازههای هیدرولیکی افغانستان برای کنترل و انحراف آب رودخانه هیرمند، بهرغم وجود ابزارهای متعدد حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی، هیچ اقدام بازدارندهای از جانب دستگاه دیپلماسی ایران انجام نشد، کنار هم گذاشتن تکههای این پازل، چنین نظریهای را به ذهن متبادر میکند که دولت سیزدهم در قبال حقآبه هیرمند، رویکرد پوپولیستی دارد و تاکنون صدور هشدار به مقامات طالبان، صرفاً کارکرد داخلی و رسانهای داشته است.
مادامیکه دستگاه دیپلماسی و شورایعالی امنیت ملی، توان و یا ارادهای برای تأمین منافع ملی ندارند و کشوری مانند افغانستان بهراحتی منافع ملی و حقوق بینالمللی ایران را باوجود معاهده سال ۱۳۵۱ تضییع میکند، نهتنها شاهد اقدام متقابلی از جانب ایران نیستیم، بلکه با سیاستهای اشتباهی مانند واگذاری سفارت افغانستان در تهران به دیپلماتهای طالبان به ثبات سیاسی و اقتصادی آنها کمک میکنیم. این امر ناصواب تبدیل به رویهای برای تضییع منافع ملی و حقوق ملت ایران توسط کشورهای بهمراتب مقتدرتر از افغانستان خواهد شد. وجود منافع اقتصادی ایران در افغانستان و دادوستد حدود دو میلیارد دلاری میان دو کشور، آن هم در شرایطی که ایران در عرصه بینالملل منزوی است و متعاقب آن در تنگنای اقتصادی قرار گرفته، بهرهگیری از اهرمهای فشار علیه افغانستان بهمنظور دریافت حقآبه را از دستگاه دیپلماسی ایران سلب کرده است و دولت سیزدهم صرفاً در بیان، حقآبه هیرمند را مطالبه میکند. در این میان اظهارنظر عجیب مجید محبی، مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری سیستان و بلوچستان مبنی بر اینکه «امیدی به حقآبه هیرمند نداریم و اتکاء مسئولان بر منابع آب داخلی است»، جای تأمل دارد.
نظر مسئول
مجتبی عزیزی امام جمعه زابل در گفتوگو با «هممیهن»
عدم تخصیص حقآبه سیستان جنایت علیه بشریت است
قرار بود حضوری ببینمشان، اما مراسم عید غدیر این فرصت را فراهم نکرد. با این حال مجتبی عزیزی، امامجمعه زابل برای بیان مشکلات مردم منطقه، زبان براقی دارد. او در گفتوگویی تلفنی با خبرنگار «هممیهن»، هرچند به مقامات افغانستانی چه در دوره طالبان و چه در دوره قبل میتازد، اما انگشت اتهام و اعتراض خود را بهصورت جدی به سوی مسئولان ایرانی دراز میکند. او میگوید ترکفعل مقامات ایرانی و مسامحه بیش از حد با طالبان در مذاکرات آبی، چالش اصلی امروز سیستان است. او از متولیان مذاکره با مقامات افغانستان میپرسد: «من که دیپلمات نیستم، ولی آقایان دیپلمات آیا نباید راههای دیگری را طی کنند؟ سوال من این است که مذاکره تا چه زمانی؟ همین یک سوال را پاسخ بدهند، تا کی؟»
در مورد طوفان گردوغبار سیستان به نظرتان مشکل اصلی کجاست؟
بهنظرم یکی از مهمترین مشکلات، ترکفعلهایی است که در طول زمان اتفاق افتاده است. الان مشکل آب داریم و به این فکر میافتیم که آب را از منابعی به جز منابعی که دست دیگران است برای سیستان تأمین کنیم. درحالیکه میتوانستیم این بلوغ فکری را ۲۰ سال قبل داشته باشیم. متأسفانه ما راهبردی برای این مشکل نداشتیم. پول و اعتبارات هم زیاد آمده، اما به دلیل عدم نگاه راهبردی بسیار هدر رفته است. میلیاردها تومان برای طرح ۴۶هزار هکتاری هزینه کردهایم با آبی که اساساً دست ما نیست.
به نظرتان چرا این طرحها اجرایی میشود؟
به دلیل نداشتن راهبرد. مثلاً باید راهبردی برای حاکمیتِ آب داشته باشیم. انشاءالله یکی دو هفته دیگر در خطبهها در این زمینه بحث خواهم کرد. حاکمیت آب یعنی برنامهریزی دقیق و عمیق. ممکن است گاهی افغانستان به ما آب را ندهد. البته سالهایی هم که آب میآمده اینطور نبوده که آنها این کار را بکنند. سیل بوده که آمده، به قول سیستانیها دشتمال بوده. وگرنه اینطور نبوده که افغانستان بگوید این سهم امسال است. در طول سالها آنها حقآبه را به ما نداهاند و ما دلمان را به سیل خوش کردهایم. آنها هم بندی زدهاند که اساساً برای این بوده که آب به ما نرسد.
به طرحها اشاره کردید که باید راهبردی برای حکمرانیِ آب وجود میداشت. این راهبردها چه میتوانست باشد؟
یکی انتقال آب از دریا که البته با هزینه گزافی انجام میشود، ولی چارهای نیست. این کار باید ۲۰ سال قبل شروع میشد. چاههای ژرف خیلی ارزانتر از انتقال آب از دریای عمان است.
کارشناسان معتقدند که چاههای ژرف شکست خورده و نتوانستهاند آب را استحصال کنند.
خیر اینطور نیست. چه کسانی گفتهاند؟
مشکل اینجاست که اینجا برخی چاه ژرف را بهطور کلی زیر سوال میبرند. الان مردم شهر ادیمی در شهرستان نیمروز برای آب شرب از چاه ژرف استفاده میکنند. اگر چاه ژرف در سمنان، یزد، کرمان و خراسانجنوبی بود، بهتر قدرش را میدانستند و الان دهها حلقه چاه ژرف به مردم آب میرساند.
از این موضوع که محل مناقشه است اگر بگذریم، افغانستان موظف است که حقآبه ایران را بدهد، اما چنین نمیکند. خطاب به آنها چه حرفی دارید؟
دو سال است که خطاب به طالبان و مسئولان حرف میزنم. باید گفت دیر یا زود جمهوری اسلامی مشکل آب سیستان را حل خواهد کرد. در ذاکره (حافظه) مردم مسلمان ما و افغانستان این اتفاق فراموش نخواهد شد و اینها باید در دادگاه وجدان مردم افغانستان و ایران جوابگو باشند. آنها نمیتوانند این حقآبه را ندهند و اگر بخواهند حقآبه ایران را ندهند، عِرض (آبروی) خودشان را میبرند.
افغانستان بحث امتیاز را مطرح میکند.
مگر کم امتیاز گرفتهاند؟ از حدود ۱۰۰ سال قبل دشت «ناامید» را از پهلوی گرفتهاند و بعد شاه حق ما را از هیرمند به حداقل ۱۵ درصد تقلیل داد، مگر امتیاز نیست؟ در خطبه دو سه هفته قبل گفتم، براساس کنوانسیون ملل متحد، این اقدام افغانستان، جنایت علیه بشریت است. یکی از بندهای قانون منع از کشتار جمعی و نسلکشی این است که گروه و جمعیتی را عمداً در معرض شرایط سخت زندگی قرار دهید که این اقدام، خلاف همه مقررات بینالمللی است.
عملکرد مسئولان ایرانی را در این زمینه درست میبینید؟
ابداً. متهم ردیف اول در حقآبه ایران، وزارت امور خارجه ایران در این دولت و دولتهای گذشته است.
به نظرتان چرا موفق عمل نکردهاند؟ چون متولیان این امر در وزارت امور خارجه از خودشان دفاع میکنند که ما مذاکره کردهایم…
آدم درباره حق مردم فقط صحبت میکند؟
به نظرتان چه کار باید میکردند؟
باید بپرسید چه کار میتوانستند بکنند. به نظرم باید از همه ابزارمان برای احقاق حقمان استفاده میکردیم که نکردیم.
چه ابزاری؟
ورودیهای اقتصاد افغانستان عمدتاً از خاک ایران است. ما به آنها برق و گاز میدهیم. همین الان آب هم میدهیم. یک لوله از چاهنیمه سیستان به سمت شهر زرنج است که آب عبور میکند. خیلی از کشورها بهخاطر دو نفر از اتباعشان که در کشوری دیگر به سختی افتادهاند، فشار زیادی به دولتهای دیگر میآورند. اینجا ۴۰۰ هزار نفر آدم دارند از تشنگی میمیرند، وزارت امور خارجه ما چه میکند؟ وزارت امور خارجه موظف بوده هر سه ماه یکبار در مجلس گزارش بدهد که در این مورد چه کرده است؟ شما از وزیر امور خارجه بپرسید تا به حال یک گزارش هم داده؟ اینکه ما داریم مذاکره میکنیم و صحبت میکنیم که نشد حرف. بله مذاکره یکی از راههاست. شما نمیتوانستید به سازمان ملل متحد شکایت کنید؟ نمیتوانستید جلوی تأمین منابعشان را از ایران بگیرید؟ ۵/۷ میلیون نفر افغانستانی در ایران از آب، نان و امنیت کشور استفاده میکنند. نوش جانشان. ما میزبانان خوبی هستیم و قدمشان را محترم میدانیم، اما آقای وزیر امور خارجه همین میتوانست اهرمی برای فشار باشد. مرزها را همزمان با هم ببندید. برق را قطع کنید. به طالبان فشار بیاورید.
به نظرتان وزارت امور خارجه چرا این کار را نمیکند؟
جسارتاً میگویم بیعرضگی. ما درگیر مصلحتاندیشیهایی هستیم که حاضر میشویم مردممان از تشنگی بمیرند، ولی فشاری به طرف افغانستان نیاوریم. این خیلی زشت است.
این مصلحتاندیشیها به چه دلیل است؟
وزارت امور خارجه باید جواب بدهد. حرف من این است که نظام باید حق مردم سیستان و ایران را بگیرد. الان خشکسالی است، چه کسی کوتاهی کرده؟ بخشهایی از نظام کوتاهی کردهاند که در این جهت تکلیف داشتهاند. وزارت نیرو تکلیف داشته، میگوید من کار کارشناسی کردهام. وزارت خارجه میگوید من مذاکره کردهام. مگر با مذاکره تنها میشود کار کرد؟ راههای دیپلماتیک متعدد است، فشارهای بینالمللی هم راهی دیپلماتیک است. باید به گلوگاههای ارتزاقشان فشار بیاوریم. من که دیپلمات نیستم، ولی آقایان دیپلمات آیا نباید راههای دیگری را طی کنند؟ سوال من این است که مذاکره تا چه زمانی؟ همین یک سوال را پاسخ بدهند، تا کی؟
- منبع خبر : هم میهن









