هرچند که در سالهای آتی هیچ کشوری بدون تقویت زیرساختها و ارتقای امنیت و تابآوری از مضرات تغییر اقلیم مصون نخواهد ماند. در این میان کشور افغانستان در زمره کشورهایی قرار میگیرد که با وجود ایفای نقش نسبتاً کم در شکلگیری این ابرچالش متحمل خسارات فراوانی خواهد شد. این کشور آسیایی و مهم از منظر مسائل ژئواستراتژیکی با اقلیم خشک و نیمهخشک قارهای و تولید ناخالص ملی سرانه حدود ۵۰۰ دلار آمریکا (مبتنی بر ارزیابیهای تا سال ۲۰۲۰) به دلیل از سر گذراندن چندین دهه جنگ، نزاع داخلی، عدم ثبات سیاسی و… یکی از ناامنترین و چالش برانگیزترین کشورهای جهان برای شهروندانش محسوب میشود. هرچند معضلات افغانستان به مرزهای این کشور محدود نشده و چالشهایی را نیز برای همسایگانش در پی داشته است. موارد مذکور سبب شده است تا محیط زیست و معضلات مرتبط با آن در راس اولویتهای حاکمان و مردم افغانستان نباشد.
هرچند که در برههای از تاریخ معاصر افغانستان، محیط زیست مورد توجه قرار گرفت. به صورتی که پس از جنگ در سال ۲۰۰۵ اداره ملی حفاظت از محیط زیست در این کشور دایر شد و اولین قانون محیط زیستی در سال ۲۰۰۷ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۹ اقداماتی نیز در جهت ارزیابی وضعیت ملی از تغییر اقلیم و برآورد خسارات احتمالی و آسیب پذیری صورت گرفت. همچنین فرایندهایی به قصد حصول توسعه اداری و تصویب قوانین در راستای کسب پشتیبانیهای فنی و مالی به منظور بسترسازی سازگاری با چالش صورت پذیرفت اما از آنجا که دوران معاصر این سرزمین همواره با معضلات دیگری عجین بوده است، جنگ و انزوا این مسائل را به حاشیه راند. گسترش تحریمهای سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا پس از روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان نیز بر بیاهمیتی مسائل مرتبط با محیط زیست و امنیت زیست محیطی افزود. به هر روی مقوله آسیبپذیری شدید افغانستان از تغییر اقلیم قابل چشمپوشی نیست. کاهش سی درصدی میانگین بارندگی، افزایش دما و گرمای بیش از حد، وقوع وقایع فرین، تغییرات قابل توجه در الگوهای باد و بارش، خشکسالی و ضعف پوشش گیاهی، ناامنی آب و غذا و انرژی، تغییر مولفهها و متغیرهای اقلیمی، کاهش یخچالهای کوهستانی و کاهش دبی رودها، شوری و فرسایش خاک، طوفان، بحران ریزگرد، بروز سیل و سیلاب و طغیان رودها در برخی مناطق، نابودی تنوع زیستی و برهم خوردن چرخه زیستبوم و بارش بیشتر باران نسبت به برف، خشک شدن کاریزها و کاهش برف زمستانی برای کشوری که کشاورزی وابسته به بارش برف دارد و… تنها گوشهای از پیامدهای نامطلوب تغییر اقلیم برای افغانستان است؛ کشوری که هماکنون خود با تهدیدات شدید امنیت انسانی، مشکلات دسترسی به آب آشامیدنی، آوارگی، مهاجرت و از دست دادن جمعیت مواجه است. تغییر اقلیم همه موارد موجود و نقضکننده حقوق بشر در افغانستان مانند نابرابریهای جنسیتی، برخوردار نبودن از حقوق اولیه انسانی و حق تحصیل و بحران آب و فقر را تشدید خواهد کرد. به علاوه کشاورزی سنتی افغانستان و برنامههای حفاظت در برابر سیلاب و خشکسالی و اقتصاد و توسعه این کشور هم از این مسئله تاثیر خواهد پذیرفت. این موارد معنایی جز تحمیل خسارات غیر قابل جبران جانی و مالی برای یک کشور در پی نخواهد داشت.
ناتوانی افغانستان در مدیریت بحران اقلیمی به معنای شکلگیری بحرانی در مقیاس بزرگتر در منطقه است. در این بین میتوان به بحران و رقابت بر سر منابع مشترک آبی و نزاع برای کسب آب و بروز مناقشات در تعاقب ضعف دیپلماسی آبی افغانستان و کشورهای همسایه در راستای تامین حقابه رودها اشاره کرد. همچنین آوارگی و پناهجوییهای غیرقانونی شهروندان افغانستان در کشورهای مجاور به ویژه ایران میتواند مسبب بروز مشکلاتی در کشور مبدا و کشورهای مقصد شود. کشور مبدا به ناتوانی در مدیریت جمعیت و تامین امنیت و کشور مقصد به بهرهگیری از نیروی کار ارزان و عدم تامین نیازهای برحق مهاجران و مهاجر ستیزی متهم خواهند شد. هرچند که تغییر اقلیم بحث پناهجویی را وارد مرحله ای وخیمتر خواهد کرد.
بروز تروریسم و شکلگیری گروهکهایی با اهداف خاص سیاسی و اقتصادی و به تیرگی گراییدن روابط افغانستان با کشورهای همسایه بعید به نظر نمیرسد. موارد مطرح شده میتواند به سهولت به دستاویزی جهانی برای اعمال فشار به کشورهای منطقه با قصد ایجاد تنش تبدیل شود.
معضلات محیط زیستی و بحران اقلیمی با گفتمان مبتنی بر عقاید پوپولیستی و بیان خوشایند مردم به جای مصلحت آنان و سوءاستفاده از احساسات ملیگرایانه رفع نخواهد شد. البته هرچه برنامههای جهانی در این حوزه ناکامتر باشند، کشورهایی نظیر افغانستان بیشتر متضرر خواهند شد. کشوری چون افغانستان برای گذر از بحران اقلیمی و ارتقای تابآوری و سازگاری و تقویت زیرساختهایش در مواجهه با تغییر اقلیم نیازمند کمکهای جهانی است. سازمان ملل و حقوق بشر با داعیه حفاظت از کرامت انسانی باید به طور جدی در تحقق هرچه بیشتر اصل مسئولیت مشترک ولی متفاوت بکوشند. توجه کشورهای توسعهیافته و انتقال دانش و فناوری و افزایش آگاهی افکار عمومی مردم افغانستان نیز بیتأثیر نخواهد بود. نقش افراد و رسانههای پرنفوذ و نهادهای ملی و یاری سایر کشورهای منطقه در آگاهسازی مردم افغانستان نسبت به تغییر اقلیم، اولویت بخشی به محیط زیست و سرمایهگذاری بر انرژیهای تجدید پذیر و… انکارناپذیر است. هر چند که این موارد عمدتاً در کلام و بیان ساده است، اما به هر روی همه اقدامات بینالمللی و سیاستگذاریهای کلان از نخستین گامها آغاز شدهاند.








