وی پس از تعیین مرزهای ایران و افغانستان راجع به آب هیرمند قرار گذاشت هرمقدار از آب به بندر کمال خان برسد بین ایران و افغانستان با رعایت انصاف تقسیم شود. دوکشور حکمیت گلداسمید را در سال ١٨٧٢م امضاء کردند اما به دلیل اینکه خطوط مرزی به صورت امروزی علامت گذاری نشده بود دو رودخانه به عنوان خط مرزی تعیین شد، بنابراین سیلاب عظیم سال ١٨٩۶م سبب شد رودخانه پریان مسیر تازه ای را در پیش گیرد و دولت ایران مجرای قدیم را خط سرحدی می دانست و دولت افغانستان به مجرای جدید (رود نیاتک) استناد می کرد ،(مورداختلاف اراضی میانگنکی) این اختلاف به جایی رسید که به دولت بریتانیا رجوع و این بار «مک ماهون» درسال ١٩٠٠م بهذعنوان حکم راهی سیستان شد. وی پس از چند سال مطالعه حکمیت گلداسمید، مجرای قدیم را تایید کرد اما در مورد آب هیرمند قرار گذاشت یک سوم آب به سمت ایران و دو سوم به طرف افغانستان جریان یابد، این حکمیت مورد قبول ایران واقع نشد و اختلاف دو کشور ادامه داشت و قراردادهای از جمله پیمان خودت در سال ۱۳۰۶ شمسی، حکمیت فخرالتاب سال ١٣١۴ش پروتکل موقت و قرارداد ١٣١٧ش هیرمند، شورای امنیت ١٣٢۶ش، وساطت امریکا سال ١٣٢٠ش و مذاکرات واشنگتن سال ١٣٢۵ش تحت عنوان کمیسیون دلتای هیرمند میان ایران و افغانستان ادامه داشت و نهایتا در سال ١٣۵١ش منجر به امضاء معاهده ای در مورد آب هیرمند درکابل شد، این معاهده در ٢٢ اسفند ١٣۵١ش توسط موسی شفیق و امیرعباس هویدا نمایندگان دو کشور امضا شد و در سال ١٣۵٢ به تصویب مجلس وقت ایران رسید اما تا سال ١٣۵۶ میان دو کشور مبادله نشد و در خرداد سال ١٣۵۶ شمسی مبادله اسناد میان دوکشور انجام شد که دارای یک مقدمه دوازده پروتکل ضمیمه و دو جدول بود و آخرین قرارداد قانونی و قابل اجراء در مورد تقسیم آب هیرمند به شمار می رود. از نقطه ضعف آن می توان به توزیع نامناسب زمانی آن اشاره کرد که در سالهای خشک و در فصل کشت در سیستان حق آبه ایران طبق جدول پیوست دریافت نمی شد.
ساخت سدکمال خان شاید این فرصت را فراهم کند که در نزدیکی مرز ایران منبع دائمی آب باعث استیفای کامل حق آبه شود، بطور کلی این معاهده نسبت به حکمیت ها و قراردادهای قبلی وضعیت مناسبی از دیدگاه حقوقی ایران ندارد و نظرات بسیار زیادی وجود دارد که چرا ایران زیر بار این قرارداددرفت؟ در صورتی که قرارداد مک ماهون که وضعیت بهتری داشت اما زیر بار آن قرارداد نرفته بود، به طوری که مطابق آن سهم ایران در سال نرمال آبی حدود سه و نیم میلیارد متر مکعب محاسبه می شد در حالی که در این پروتکل به ٨٢٠ میلیون متر مکعب رضایت داده شد. می توان به این نکته مهم اشاره کرد که مرزهای خاوری ایران حاصل بازی بزرگ قرن نوزدهم میان دو امپراتوری روس و هند بریتانیا و برخورد دو ابرقدرت هند بریتانیا و ایران بوده است، و گلداسمید درحقیقت آب را به یک کشور و خاک را به کشور دیگر داد.
مادامی که آب در اختیار افغانستان باشد و زمینهای حاصل خیز در سیستان ایران، مانند استخوان میان زخم همواره بهانه ای برای اختلاف خواهدبود و ایجاد کشمکش های دائمی بین ایران و افغانستان، تا اینکه بعد از ساخت سدکمال خان، رئیس جمهور افغانستان فرصت را غنمیت شمرده و بدون در نظر گرفتن اصول ابتدایی دیپلماتیک و حسن همجواری شتاب زده و احساسی سخنانی را تکرار کرد که بجای فراهم کردن فضای کفتگو و استفاده از ظرفیت های همکاری دوکشور همسایه فقط مصرف محلی داشت و باعث به وجود آمدن کینه و عداوت شد.
وابستگی افغانستان و ولایت نیمروز این کشور به ایران بر کسی پوشیده نیست، امروزه در جهان مشکلات و دردهای مشترک مانند خشکسالی و ریزگردها، راه حل مشترکی را می طلبد و تبادل فن آوری و اتصال افغانستان به کریدور شمال به جنوب می تواند این کشور را از بن بست نجات دهد و به آب های آزاد متصل کند و شرایط اولیه برای توسعه اقتصادی را فراهم کند و کلید آن در دست ایران است، پاکستان تاکنون به جز خشونت برای افغانستان صادراتی نداشته و همیشه حیات خلوت این کشور بوده بنابراین مشکلات افغانستان با یک سبد مشترک با جمهوری اسلامی ایران قابل حل است و توسعه در سایه امنیت به بار خواهد نشست. ایران با دارا بودن توانمندی های فنی و ظرفیت های طبیعی بسیار زیاد می تواند سیستان را روئین تن کند تا بدون هیرمند به حیات خود ادامه دهد و با استفاده از روشهای مدرن آبیاری و تغییر الگوی کشت به قطب اقتصادی منطقه تبدیل شود.
نویسنده: احمدعلی درگی
کارشناس ارشد علوم سیاسی