نسلی بی هدف ماحصل آموزش های دو دهه گذشته
نسلی بی هدف ماحصل آموزش های دو دهه گذشته
روزهای سراسر ترس و وحشت در زاهدان واقعیات تلخی را عیان ساخت، شعله های زیر خاکستر جهل و ناآگاهی به بهانه ای نمایان شد و ناکارآمدی نتیجه نظام آموزشی را در زاهدان و سیستان و بلوچستان عیان کرد.

تکرار رتبه های پایین آموزش و پرورش استان در سطح کشور، رسانه های ناکارآمد و ناتوان از تولید محتوای آموزشی، صدا و سیما عاری از محتوای کاربردی، سازمان ها و ادارات فرهنگی، ارشادی و پرورشی و اسلامی از آموزش دهه هشتادی ها غافل شده تا این روند ناکارآمد یک فاجعه خلق کند. فاجعه ای که عده ای در آنسوی مرزها سعی دارند آن را یک جریان دموکراتیک و مدرن و مدنی نشان دهند. ناکارآمدی رسانه ای ما بیش از هر زمان دیگری در مقابل این هجمه رسانه ای هدفمند، به جای کارشناسی علمی و ریشه یابی وقایع، به کلیات بسنده کرده و با مصاحبه با بزرگان طوایف و مذاهب در صدد القای وحدت به جامعه است. در حال حاضر زاهدان این واقعه خونین را پشت سر گذاشته و هر کس که اسم و رسمی داشته این حادثه را محکوم کرده است، اکنون زمان ریشه یابی جریان است، اگر همه ی این ماجرا را به موضوع دختر ۱۵ساله بلوچ نسبت دهیم در واقع از اصل واقعه غافل شده ایم. دختران بلوچ زیادی یا در هوتک ها غرق شدند و یا قطع عضو شدند، به دلیل سو مدیریت ها و عدم خدمات دهی به موقع، خانه ای منفجر شد و این ماجرا کشته و زخمی به جا گذاشت، چرا علیرغم اینکه همه نشریات محلی و حتی خبرگزاری های کشوری بارها و بارها از مظلومیت قوم بلوچ در خصوص سو مدیریت ها در استان نوشتند صدای قربانیان حادثه تا این اندازه به دغدغه مخالفین و منتقدین نظام تبدیل نشد؟

در نظام های قومی و طایفه ای غیرت اهمیت بسیاری دارد و همه ما به تعصب و غیرت قوم بلوچ نسبت به ناموس واقف هستیم، گروهک های جدایی طلب با انگشت گذاشتن بر روی غیرت قوم بلوچ، بزرگان مذهبی و سیاسی آن‌ها را هدف قرار دادند تا در قبال موضوع چابهار موضع رسمی بگیرند که بالاخره یکنفر تحت تاثیر فشارهای تبلیغاتی چنین کرد و امروز همه انگشت ها به سوی او دراز است در حالیکه او هم یک قربانی فضای تبلیغاتی بوده است. مگر مولوی عبدالحمید تحت تأثیر همین تبلیغات و فشار افکار عمومی دو موضع کاملا متفاوت از هم نگرفت؟
این که تصور کنیم یک گروهک کوچک توان برپا کردن آشوب های بزرگ ندارد یک رویکرد اشتباه هست، وقتی یک خبر اشتباه در نشریات محلی باعث می شود مردم نسبت به تامین آب مورد نیاز خود نگران شوند بی تردید فعالیت های پیوسته تبلیغاتی در فضای مجازی که منتسب به یک گروهک مشخص است تاثیرگذاری بیشتری دارد.
دهه هشتادی های بلوچ که غالبا ساکنان حاشیه شهرند و متاسفانه به دلایل اقتصادی و فرهنگی از تحصیل بازمانده و اکنون هم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند اولین قربانیان این تبلیغات بودند.
جالب توجه آنست که در شرایط قطع شدن نت، من به عنوان یک روزنامه نگار به پیام رسان های خارجی دسترسی ندارم اما در صفوف نانوایی حاشیه شهر شاهدیم نوجوانان و جوانان با استفاده از فیلتر شکن در حال استفاده از اینستاگرام هستند. نسلی که آبشخور فکری آن‌ها از آنسوی مرزها هست دیگر به راحتی به منابع خبری داخلی اعتماد نمی کند، مگر رسانه ها رویکردی متفاوت و واقع بینانه و تاثیرگذار داشته باشند. متاسفانه در این شرایط همان دو یا سه نشریه ای که توان تولید محتوا به صورت تحلیلی را دارند هم از داشتن اینترنت برای ارایه تولیدات خود محروم هستند و از یک سو هم نگرانند که مبادا با پرداختن ریشه ای به آنچه گذشت مورد هدف خودی ها قرار گیرند و آتش بیار معرکه تلقی شوند.
بار دیگر تاکید می کنم آنچه در زاهدان گذشت یک جریان احساسی و بی هدف بود که برای قوم بلوچ داخل کشور اعتباری به همراه نداشت و چه بسا که به وجهه آن‌ها هم صدمه زد و جذب سرمایه برای توسعه استان را به تعویق انداخت، در این میان صرفا منتقدین خارج نشین و بالاخص جدایی طلبان که تفکرات و القائات آنها به جامعه مورد نقد من هستند بهره تبلیغاتی برده و احتمالا در جذب سرمایه های سرگردان برای پیشبرد اهداف خود بهره کافی برده اند.
غارت اموال شهرداری نشان داد که این جریان، بلوچ و فارس نمی شناسد و هر گاه راه بیفتد هر دو را با هم می سوزاند. باید امید داشت نهادهای فرهنگی در آموزش های فرهنگی خود چه برای دانش آموزان و چه سایر شهروندان اهتمام ورزند تا منبعد شاهد این همه آسیب رسیدن به اماکن خصوصی، دولتی و جان مردم عادی نباشیم.
نویسنده: سلطانعلی عابدی