عامل بحران آبی در سیستان؛ طالبان یا وزارت نیرو؟
عامل بحران آبی در سیستان؛ طالبان یا وزارت نیرو؟
در زمان افتتاح بند کمال خان حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون متر مکعب آب در چاه نیمه ها موجود بود، از این میزان به روایتی ۲۹۷ میلیون متر مکعب و به روایتی ۲۷۹ میلیون متر مکعب در لوله های طرح ۴۶ هزار هکتاری، مقداری برای تست و مقداری هم برای کشاورزی رهاسازی شد. در واقع یک مرحله آب داده شد و به دلیل کمبود آب مرحله دوم واگذار نشد و محصول به برداشت نرسید، از این مقدار حجم کمی هم در انهار رها سازی شد. طبق آمار غیر رسمی حدود ۴۰۰ میلیون مترمکعب آب رها سازی صورت گرفته است.

مصرف سالانه آب شرب سیستان و زاهدان ۸۰ میلیون متر مکعب است که مجموع مصرف دو سال ۱۶۰ میلیون متر مکعب برآورد می‌شود. در هر سال حدود سیصد میلیون متر مکعب آب از چاه نیمه‌ها تبخیر می شود که در دو سال ۶۰۰ میلیون متر مکعب می شود، اکنون حدود ۱۰۰ میلیون متر مکعب هم در چاه نیمه ها موجود است، مجموع این آب حدود یک میلیارد و ۲۶۰ میلیون متر مکعب می شود. حال سوال اینست که مازاد این آب کجاست؟

از این موضوع که بگذریم به موضوع مهم رهاسازی آب می رسیم، مگر وزارت نیرو نمی دانست که در مسیر رودخانه هیرمند یک سد انحرافی ایجاد شده و پیش از آن رییس جمهور فراری افغانستان اعلام کرده بود که مازاد حقابه را در مقابل سوخت می دهیم. با این حساب چرا آینده نگری نشد؟ با توجه به امکانات نوین، وزارت نیرو برآورد دقیقی از حجم مخزن و اطلاعات قابل پایش و همخوان جهت بهره برداری و اخذ تصمیمات کارشناسی شده ندارد و مدیریت آبی را با چالش مواجه کرده است. عدم محاسبه و اطلاع دقیق از میزان حجم آب و تخصیص آن بحران کنونی را رقم زده است.

آب موجود در چاه نیمه ها می توانست بیش از پنج سال آب شرب سیستان و زاهدان را کفاف دهد و اگر آب زاهدان از جای دیگری تامین می شد زمان بیشتری دوام می آورد.

وزارت نیرو و مدیران آبی استان به جای دوراندیشی و اهمیت دادن به تامین آب شرب، در تشخیص اولویت ها ناتوان بوده و حجم زیادی از آب را رها کردند، از آب ذخیره شده نگهداری نکردند و با دل بستن به ورود آب از بند کمال خان، سیستان را در شرایط بحرانی قرار دادند.

مدیریت آبی استان برای تست لوله ها و مقاصد دیگر، به جای استفاده از آب غیر قابل استفاده در چاه نیمه چهار که امکان پمپاژ آن نیز وجود داشت از آب اصلی چاه نیمه استفاده کرد و ذخایر آبی را کاهش داد. آب مرده در چاه نیمه چهار قبل از آن‌که به طور کامل انتقال یابد تبخیر شد و از بین رفت. تصمیم درباره آب باید بر اساس پیش بینی، احتمالات و اعداد و ارقام باشد نه یک تصمیم بر محور تحلیل های شخصی و لحظه ای. وقتی مسائل فنی به آرزوی آمدن آب لحاظ نشود نتیجه اش وضعیت موجود است.

در خشکسالی دهه هشتاد آب چاه نیمه ها کفاف تامین آب شرب مردم سیستان را داد چرا این بار این اتفاق نیفتاد؟ آیا غیر از اینست که تصمیمات اشتباه فردی، سیستان را در این شرایط بحران زده قرار داده است؟ آیا نباید با بانیان وضع موجود برخورد شود تا مدیران بدانند تصمیمات نابخردانه آن‌ها هزینه دارد؟

سلطانعلی عابدی