بومی گرایی یا چابهار گرایی!
بومی گرایی یا چابهار گرایی!
مدتی از انتصاب استاندار بومی و اهل سنت در سیستان و بلوچستان می‌گذرد؛ انتصابی که در ابتدا به‌عنوان نقطه عطف در تاریخ مدیریت استان معرفی شد، اما اکنون با گذر زمان، روشن شده که نه بومی بودن استاندار و نه شعارهای هم‌گرایی قومی و مذهبی نتوانسته گرهی از وضعیت بحرانی مردم سیستان باز کنند. آن‌چه امروز دیده می‌شود، تکرار همان الگوی همیشگی بی‌تفاوتی و عملکرد نادرست است؛ تنها چهره‌ها و اسامی عوض شده‌اند.

برای مثال در ماه‌های اخیر، شاهد موجی از سفرهای مقامات دولتی به جنوب استان بوده‌ایم. وزرا، معاونان رئیس‌جمهور و حتی هیئت‌های اقتصادی یکی پس از دیگری در فرودگاه کنارک فرود می‌آیند، از بنادر بازدید می‌کنند، وعده اعتبار می‌دهند و با رسانه‌ها عکس یادگاری می‌گیرند، در همین حال، شمال استان، یعنی سیستان، عملاً از نقشه تصمیمات مدیریتی استان  حذف شده و خبری از سفرهای شخصیت ها برای بازدید و رفع مشکلات منطقه دیده نمی شود.

دشت خشکیده، روستاهای متروکه و مهاجرت اجباری مردم تنها گوشه‌ای از فاجعه‌ ی سیستان هستند. بحران حق‌آبه هیرمند، که زمانی در صدر اخبار و مذاکرات دیپلماتیک بود، حالا به سکوت مطلق سپرده شده است. نه از وزارت خارجه صدایی بلند می‌شود، نه از دولت و نه حتی از نمایندگان منطقه.

دراین بین سکوت دو نماینده سیستان در مجلس شورای اسلامی بیش از همه نگران کننده است، سفر شخصیت ها پیش از این برای نمایندگان منطقه بعنوان دست آورد محسوب می شد و امروز در این زمینه  هم متاسفانه آنطور که باید عمل نمی شود و علیرغم نفوذ خیلی خوب دو نماینده سیستان، استفاده لازم از آن صورت نمی گیرد.

امید است شاهد باشیم که دو نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی به این مقوله و سایر اتفاقات استان که به نظر می آید بسیاری در تلاش هستند تا سیستان را به حاشیه برده و از دید و منظر نگاه مسئولان بلند مرتبه کشور دور نگه دارند، معطوف شود و تصمیم گیری صحیحی در ان مورد صورت گیرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🛜وبسایت | سروش | اینستاگرام