دیار عیار: نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به اهمیت منطقه سیستان، بودجه های قابل توجهی را برای طرح های آبی و کشاورزی در حوزه سیستان اختصاص داده است که به دلایل مذکور نه تنها به رفع چالش ها کمک نکرده، بلکه چالش های جدیدی را در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی برای منطقه و مردم آن بوجود آورده است.
در حال حاضر به دلیل ضعف و انفعال دستگاه دیپلماسی، به جهت نداشتن نقشه راهی متناسب با مشکلات و چالش های جدی که بر سیستان و ساکنانش چیره شده، موجب گشته حتی هیات حاکمه افغانستان نیز با طیب خاطر از دادن حق آبه رودخانه هیرمند طفره رود و از طرفی دیگر، ذخایر آبی سیستان نه برای کشاورزی و اشتغال های وابسته به آن، کفایت می کند و نه حتی برای تامین آب شرب و بهداشت از اطمینان خاطر برخورداریم. چرا که هر روز بیشتر و بیشتر آب چاه نیمه ها در معرض تبخیر قرار گرفته، و از کیفیت آب نیز به شدت کاسته می شود و بیم آن می رود که امسال با کمبود و یا عدم وجود آب خانگی مواجه شویم. یعنی پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز به روش کاملا سنتی از آب نگهداری می کنیم و به کالایی که از تبخیر جلوگیری کند و یا آن را کاهش دهد نرسیده ایم و یا برایمان مهم نبوده است؟
در حالی که در منطقه، طرح هایی مانند چاه ژرف، انتقال آب از دریای عمان، تهلاب و حرمک مطرح میشود و برایش حتی ردیف اعتباری در نظر می گیرند، اما با عدم تخصیص بودجه مواجهیم، که صدای نمایندگان نیز درآورده است. ولی در عمل آنهایی که بیش از پیش ضرر می کنند، همان مردمانی هستند که شغل، کار و کاشانه و سلامتی خود را از دست داده اند و در بلاتکلیفی کامل، در حیرتند که چه کاری انجام دهند و به کدامین فرد و افراد تکیه کنند تا صدایشان شنیده شود.
هر چند در طرح های مورد نظر میزان آب دهی هر یک از چاه های ژرف و سهم سیستان از طرح انتقال آب از دریای عمان و مدت زمان اجرایی شدن آن ها، با ابهامات فراون در اذهان عمومی مواجه است و بعضا همچون طرح های سنوات قبل، از به نتیجه رسیدن هر یک از آنها شک و تردیدهای جدی و فراوان جود دارد، اما تا کنون پاسخ منطقی به این سوالات داده نشده است.
طبق اظهارات یک منبع آگاه، سهم سیستان از انتقال آب دریای عمان بیش از ۵۰ میلیون متر مکعب نخواهد بود.
یک منبع آگاه در گفتوگو با فارس عنوان کرد: برای تامین آب شرب تنها شهرستان زابل، نیاز به حفر ۱۰۰ چاه ژرف است و هزینه حفر هر چاه ژرف حدود ۱۰۰ میلیارد تومان برآورد می شود. یعنی بودجه ای بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان!
قطعا بدون در نظر گرفتن، زمان و پایان اجرای طرح های مذکور و پیامد های زیست محیطی آن، آیا ۵۰ میلیون متر مکعب با سوء مدیریت منابع آبی و کشاورزی که در این دو دهه در این سرزمین شاهد آن بودیم، آیا این مردم با اجرای این طرح ها از چالش های ناشی از گردوغبار بستر تالاب های هامون و اراضی کشاورزی که به عنوان دو منبع بزرگ در تولید ریزگردها سهم بزرگی دارند، رها خواهند شد؟ و یا اشتغال ۵۰ هزار بهره بردار در بخش کشاورزی، دامداری و صید و صیادی رفع می گردد؟؟ و اگر نه؟ مردم باید چه کاری انجام دهند؟
در سال های قبل که چاه نیمه ها بیش از ۱/۵ میلیارد متر مکعب آب در خود ذخیره می کرد، با سوء مدیریت هایی که در حفظ و نگهداری و توزیع آب در بهره برداری های مختلفی که در سیستان وجود داشت، مردم شاهد اتفاق مثبتی در حوزه کشاورزی، تامین آب شرب و کاهش ریزگرد ها نبودند، بنابراین چگونه با ۵۰ میلیون متر مکعب می توانیم از عهده رفع این کارها برآییم؟ در حالی که فقط با جمعیت فعلی، به بیش از ۲۲ میلیون متر مکعب آب برای شرب و بهداشت ساکنین منطقه نیاز داریم، پس تکلیف شغل و اشتغال مردم چه می شود؟
اوج سوء مدیریت در کنار عدم استفاده از توان فکری جامعه محلی و کارشناسان خبره بومی که عملا در سیستم های اداری مدت هاست کنار زده شده اند، عامل بسیاری از مسائل منطقه است، چگونه می شود به مجموعه حاضر اعتماد کرد که با صرف هزینه های هنگفت ریالی و ارزی در کنار بی توجهی به مباحث زیست محیطی برای تامین آب از ژرفای زمین مجددا به چاهی دیگر نیافتیم.
در حالی که شنیده ها حاکی از آن است که از ظرفیت بارندگی های ارتفاعات غرب سیستان که از منابع داخلی خود منطقه نیز محسوب می شود، به راحتی می گذریم در صورتی که برای اثبات نسبی آن می توان به چاه های حفر شده و یا در حال حفاری در منطقه حرمک اشاره کرد و یا گودال جهاد که در انتهای حوضه آبخیز بندان قراردارد را شاهد گرفت که هر ساله تقریبا این گودال آبگیری می شود و بعضا تا ۲۰ میلیون مترمکعب ذخیره آبی در خود نگه می دارد و سطحی معادل ۵۰۰ هکتار از این چاله را پر آب می کند، آن هم پس از کلی تلفاتی همانند نفوذ در طی مسیری طولانی از سر منشاء خود یعنی ارتفاعات توام با تبخیر زیاد و یا چاه های حفر شده برای استفاده کارخانه سیمان زابل که از دیگر مصادیقی است که میشود به این منابع توجه جدی تری کرد.
دردناکتر اینکه متاسفانه از همین محدوده ها، آب های زیرزمینی و حتی سطحی به سوی افغانستان و پاکستان خارج می شود، بنابراین با توجه به اینکه برآوردها نشان می دهد می توان بر روی ظرفیت ۴۰۰ میلیون متر مکعبی برای تله اندازی و استحصال آب از طریق اجرای طرح های آبخیزداری و آبخوانداری حساب کرد، اما گویا نگاه ها فقط به دور دست هاست.
مادامی که مقامات ارشد استان نسبت به طرح های کارشناسان حوزه آب و خاک که حتی رسانه ها هم به آن پرداخته اند، توجهی نکنند و حتی به انتقادات رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی اعتنایی نمی کنند، بنابراین از چنین مجموعه ای توقع استفاده کردن از ظرفیت فکری جامعه محلی، امر بیهوده محسوب می شود.
در فضایی که مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان اعلام می کند که منشأ قالب ریزگردها بستر خشکیده تالاب های هامون است و منابع طبیعی به لحاظ حقوقی اجازه فعالیت در حوزه تالاب را ندارد، اما مدیرکل حفاظت محیط زیست استان اعلام می کند که منابع طبیعی منعی در این زمینه ندارد، می مانیم که کدامین مسئول کل ماجرا را درست می گوید؟؟
بنظر می رسد با توجه به عادی شدن مسئله ریزگردها و نبود اشتغال برای متولیان در سایه ضعف نهادهای مدنی در سیستان، نشان دهنده این است که دغدغه ای برای رفع چالش های مردم وجود ندارد.
قطعا جامعه محلی و کارشناسان با تجربه بومی پیشنهاداتی برای کاهش معضلات ریزگرد ها، چگونگی تثبت خاک بسترهامون ها و اراضی کشاورزی، اشتغال، کالاهایی که بتواند از سطح تبخیر سطوح آبی در سیستان بکاهد و حتی تامین آب از منابعی که تا بحال به آن ها فکر نشده است، دارند، آیا متولیان امر برای شنیدن صدای جامعه محلی و بدنه با تجربه کارشناسی اقدامی کرده اند؟ شعار دولت سیزدهم مردمی بودن آن بود، به راستی نماینده عالی استان چگونه عمل می کند؟ و در چند اجتماع مردمی و کارشناسی حضور پیدا کرده است؟ با کدام یک از نهادهای مدنی ارتباط مستمری داشته و دارد؟ آیا دسترسی، ارتباط گیری و دیدار با وی آسان است؟ کدام یک از رسانه های محلی با مدرس خیابانی مصاحبه اختصاصی داشته اند؟








