عدم شناخت و تحلیل های اشتباه وزارت خارجه و نیرو، کمیسیون های مربوطه در مجلس و نمایندگان سیستان از سیاست های آبی افغان ها، باعث شده شاهد ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی ایران باشیم. مادامی که دولتمردان ایرانی، افغان ها را بی اطلاع از قوانین بین المللی و دولتی غیرقانونی بدانند، ره به جایی نخواهند برد. اگر غیرقانونی بوده پس چرا سفارت افغانستان در تهران را تحویل آنها داده شده است؟
با یک نگاه اجمالی به پژوهش های منتشر شده در افغانستان، به وضوح در می یابیم که آنها قصد احیای گودزره را دارند و عامدانه آب را به این شوره زار هدایت می کنند. تصاویر هوایی از انهاری که به گودزره می ریزند حاکی از آنست که ادعای طالبان در باره کمبود آب باطل است و بیش از حقابه به سوی گودزره منحرف می شود.
افغان ها می دانند که تحریم های ظالمانه آمریکا علیه ایران، منابع مالی و ارزی ایران را با کمبود مواجه ساخته و افغانستان به عنوان همسایه، یکی از راه های تامین منابع ارزی و فروش محصولات ایرانی ست. بالطبع نگارنده هم این شرایط بحرانی را درک می کند و به هم زدن رابطه با افغان ها را منطقی نمیداند.تا قبل از روی کار آمدن طالبان صادرات ایران به افغانستان حدود ۲.۸میلیارد دلار بوده و اکنون علیرغم تقاضاهای مکرر طالبان به دو میلیارد دلار نرسیده است. ایران با سهم چهل درصد بزرگترین کشور صادر کننده به افغانستان است. این در حالیست که صادرات ایران به پاکستان حدود دو میلیارد دلار است و ظرفیت آنرا دارد که در زمانی کوتاه به دو برابر و با ایجاد زیرساخت های مناسب به چند برابر برسد.
برای متعهد کردن طالبان به معاهده ۱۳۵۱ باید در موقعیت بالادست قرار گرفت و گرنه همان وعده های نافرجام تکرار می شود. نقطه ضعف افغان ها، پاکستانی ها هستند. به همان اندازه که افغان ها به سوخت ایران احتیاج دارد، پاکستانی ها هم نیازمندند. در گام اول برای پس گرفتن سفارت از طالبان، اولتیماتوم داده شود. در گام دوم صادرات سوخت به افغانستان نامنظم شود تا بازار متلاطم شان، بحرانی تر شود. کنترل مرزها و نظارت بر چگونگی صادرات سوخت با هدف ایجاد بی نظمی، خیلی زود بر اقتصاد نابسامان آنها تاثیر می گذارد. اگر کشورهای همسایه توان تامین سوخت افغانستان در بازه زمانی محدودی را داشتند تاکنون این اتفاق می افتاد. با این روش هم صادرات و هم تامین ارز ادامه می یابد. وابستگی جامعه افغان ها به سوخت ایران ریشه دار است و تجار افغانی به راه و روش آن آشنا هستند و توان تامین آن از مرزهای دیگر را ندارند.
وقتی مذاکره در مقابل بدعهدی های افغان ها نتیجه نمی دهد، نیاز است تا دستگاه دیپلماسی کشور شیوه های جسورانه ی دیگری را امتحان کند. برای مذاکره با افغان ها، هیچ الگوی مشابهی در دنیا نمی توان یافت و نیاز است الگویی تازه بر اساس شرایط حاکم بر دو کشور تعریف شود. اگر ایجاد تلاطم با بی نظمی در صادرات سوخت نتیجه نداد بازار خوار و بار و مواد غذایی بی نظم و متلاطم و در این مدت با پاکستان مذاکره شود تا مبادلات اقتصادی با آنها جایگزین افغانستان گردد. انتشار اخبار این رایزنی ها به تنهایی کافی ست تا افغان ها عمق فاجعه را درک کرده از گروگان گرفتن حقابه صرفنظر کنند.
سلطانعلی عابدی








