این روزها مواضع بنده در خصوص در نظر داشتن حمله موشکی به سد کمالخان و بخش آباد، با برخی انتقادات مواجه شده و متهم به جنگ طلبی می شوم. من با برخی از این منتقدان که تضاد فکری با دیار عیار دارند، در حالی که از جنگ در چهارسوی جهان حمایت می کنند، اما در بحث گرفتن حقابه سیستان آن هم به عنوان آخرین گزینه ژست روشنفکری می گیرند، حرفی ندارم و اما آنهایی که به واقع تصور می کنند حمله به سدهای افغانستان به معنی جنگ طلبی است. من بر این باور هستم که در زمان کوتاهی که تا آب شدن یخچال ها و سیلاب تابستانه باقی مانده، میبایست از سایر اهرم های فشار(غیرنظامی) بهره بریم. انتقال بازار سوخت و کالاهای مورد نیاز افغان ها به مرز پاکستان، کاهش مبادلات یا تحریم اقتصادی افغان ها، پس گرفتن سفارت در تهران و هر مورد هوشمندانه ای که می تواند رفتار غیر عقلانی طالبان را به یک دولت مقید به روابط بین الملل اصلاح کند، انجام شود.
در حال حاضر مردم سیستان هیچ عایدی از مرز افغانستان ندارد که قطع مبادلات، بیش از این به مردم صدمه زند. سود طرح رزاق هم که مشخص نیست در اختیار کدام نهاد و به چه مقصودی قرار گرفته و چرا به حساب مردم واریز نمی شود؟
با سرازیر شدن سیل، دیگر زمان زیادی نداریم تا آب به مسیر اصلی هیرمند هدایت شده و موانع برچیده شود.
برای پاسخ به افرادی که واقعا نگران احتمال حمله موشکی به سدها هستند، باید یادآوری کرد در سال گذشته بسیاری از دام ها در سیستان تلف شدند. کشاورزی تعطیل شده است. دیگر از صیادی خبری نیست. عده ای زیادی مهاجرت کرده اند و با اتمام آب یا کاهش میزان ذخیره آبی چاه نیمه ها، جمعیت گسترده ای مهاجرت می کنند. صدها هزار سیستانی آواره استان های دیگر و بالاخص شمال کشور می شوند و این مهاجرت ها به اقتصاد، اجتماع و امنیت سایر مناطق کشور هم صدمه می زند و یک بحران امنیتی کل کشور را در برمی گیرد. حال من با این شرایط معتقدم وقتی مذاکره پاسخگو نیست، تحریم های احتمالی این گروه خودسر را به خود نمی آورد، سخنان مقامات ایران را به سخره می گیرند و با هدف مقابله با ایران، به سراغ تکمیل سد بخش آباد رفته اند، حمله موشکی به سد کمال خان و بخش آباد به عنوان آخرین گزینه، امنیت و منافع ملی را تامین می کند. اگر قرار باشد سیستان به سرنوشت شهر سوخته دچار شود، حمله موشکی به یک سازه به معنی جنگ طلبی تعبیر می شود، با کمال میل خود را جنگ طلب می دانم. اکنون زمان حرف های شبه روشنفکری گذشته است. سیستان در معرض مرگ همه جانبه قرار گرفته است و با کمال افتخار به عنوان آخرین گزینه از حمله موشکی به سدهای افغانستان سخن می گویم، به امید آنکه صدایم شنیده شود.
در هر کجای دنیا چنین اتفاقی افتد، منافع ملی شان تهدید شود، اقدام نظامی می کنند یا حداقل تهدید نظامی می کنند. در طول تاریخ آب یک ابزار در اختیار یک طرف میدان بوده تا دیگری را تحت فشار قرار دهد. مشهورترین آن جریان کربلاست که آب بر روی امام سوم شیعیان بسته شد و چه تلاش ها و جان هایی که بر سر تامین آب بر زمین افتاد و حماسه آفرید. شرایط فعلی سیستان رفته رفته به همان بحران تاریخی اش نزدیک می شود. پس با این اوصاف باید گذاشت عده ای آواره و تلف شوند چون هر گونه عملیات نظامی در باره سازه های غیرقانونی که حیات در سیستان را به مخاطره انداخته، جنگ طلبی محسوب می شود؟
طالبان با برنامه قبلی از دادن آب خودداری می کنند، در گذشته برخی از دلایل را برشمرده ام، در آینده هم بدان خواهم پرداخت. دو مورد آب به مرز سیستان رسید و مقداری آب هم وارد چاه نیمه ها شد، اما طالبان علیرغم توافق قبلی، دریچه ها را بستند و آب را به گودزره منحرف کردند. اگر مذاکره و توافق در باره امارت اسلامی کارساز بود، اکنون نباید سیستان بحران آب می داشت. شاید بتوان با چاه های حفر شده در سیستان پایان آب را به تاخیر انداخت، اما نمی توان آنرا مرتفع کرد. سایه فرسایش خاکی دریاچه هامون سیستان را تهدید می کند و بادهای ۱۲۰ روزه در راهند…
سلطانعلی عابدی
سردبیر








