چالش بی‌پایان گرما و قطعی برق در سیستان و بلوچستان
چالش بی‌پایان گرما و قطعی برق در سیستان و بلوچستان
در گرماگرم روزهای طاقت‌فرسای بهاری، مردمان سیستان و بلوچستان نه تنها با هجوم بی‌امان گرما دست و پنجه نرم می‌کنند، بلکه با معضل دیرینه و تأسف‌بار خاموشی‌های پیاپی نیز مواجه‌اند. در شرایطی که دمای هوا به مرزهای تحمل‌ناپذیر می‌رسد، صدای نفس‌های به شماره افتادۀ کولرها در سکوت خاموشی‌ها خفه می‌شود و زندگی به کابوسی جانکاه بدل می‌گردد. مگر چه میزان از سهم انرژی این سرزمین به مصرف می‌رسد که چنین سخاوتمندانه، برق را از مردمانش دریغ می‌دارند؟

در این میان، آنچه بیش از همه قلب هر انسان منصفی را به درد می‌آورد، مصائب خانواده‌های کم‌بضاعت و سالمندانی است که بی‌دفاع‌تر از همه، قربانی این بی‌تدبیری‌ها می‌شوند. پیرزنان و پیرمردانی که سال‌های پایانی عمر خویش را در گرمای طاقت‌فرسا، بدون کمترین امکانات سرمایشی سپری می‌کنند؛ سالمندانی که نه توان مالی تهیۀ وسایل برقی نو را دارند و نه قدرت جسمانی مقابله با گرمازدگی را. فاجعه آنجا عمیق‌تر می‌شود که با هر قطعی و نوسان برق، یخچال‌های فرسوده‌ای که تمام دارایی یک خانوادۀ محروم است، می‌سوزد و راهی برای جایگزینی آن نیست. آیا مسئولان محترم می‌دانند که سوختن یک کولر یا یخچال برای یک خانوادۀ کم‌درآمد، به معنای تحمیل بحرانی اقتصادی است که گاه ماه‌ها و سال‌ها جبران نمی‌شود؟

این استان نه قطب صنعتی کشور است که چرخ‌های تولیدش انرژی بی‌حد و حصر بلعد، و نه سرانۀ مصرف خانگی‌اش آنچنان فزون است که توجیه‌گر این حجم از بی‌مهری باشد. مگر نه آنکه حکمرانی مطلوب، در شرایط بحرانی و اقلیم‌های سخت، باید جلوه‌ای درخشان‌تر داشته باشد؟ آیا این سرزمین، با وجود همۀ محرومیت‌هایش، استحقاق این حداقل توجه را ندارد که در اوج گرما، از نعمت برق پایدار بهره‌مند باشد؟

طنز تلخ روزگار آنجاست که سیستان و بلوچستان، این خطۀ فراموش‌شده، گنجینه‌ای بی‌بدیل از انرژی‌های تجدیدپذیر را در دل خود نهفته دارد. بادهای ۱۲۰ روزۀ سیستان، چنان قدرتمند می‌وزند که می‌توانند چرخ توربین‌های بی‌شماری را به گردش درآورند، و آفتاب سخاوتمندش در اکثر روزهای سال چنان می‌تابد که قادر است نه تنها نیاز این استان، بلکه بخش قابل توجهی از کشور را تأمین کند. آیا این تناقض، شگفت‌انگیز نیست؟ سرزمینی غنی از منابع انرژی پاک، اما محروم از بهره‌مندی پایدار از انرژی!

مسئولان محترم، جناب آقایان و سرکار خانم‌های تصمیم‌گیرنده! گوش‌هایتان را به فریاد این مردم صبور بسپارید. آیا تاکنون اندیشیده‌اید که یک روز تابستان را در خانه‌ای بدون برق در سیستان و بلوچستان سپری کنید؟ آیا می‌دانید وقتی دمای هوا از مرز ۴۵ درجه می‌گذرد، خاموشی به چه معناست؟ آیا تصور کرده‌اید سالمندی تنها و بی‌پناه را که در گرمای نفس‌گیر، بدون کولر و پنکه، در انتظار بازگشت برق، لحظه‌شماری می‌کند؟ آیا می‌دانید که قطع و وصل مکرر برق، چه خسارات هنگفتی به لوازم برقی مردم محروم وارد می‌کند و چگونه زندگی‌هایی را که به سختی سر پا مانده‌اند، به ورطۀ فروپاشی می‌کشاند؟ آیا درک کرده‌اید که در چنین شرایطی، برق دیگر یک کالای لوکس نیست، بلکه مسئله‌ای حیاتی است؟

سال‌هاست که سخن از پتانسیل‌های انرژی‌های تجدیدپذیر در این استان به میان می‌آید، طرح‌ها نگاشته می‌شوند، قول‌ها داده می‌شوند، اما همچنان مردم این دیار، در گرمای جانکاه، در تاریکی به سر می‌برند. آیا این سرزمین، با وجود همۀ ظرفیت‌هایش، نباید به کانون توسعۀ انرژی‌های پاک کشور بدل شود؟ چرا به جای بهره‌برداری از این ظرفیت‌های خدادادی، همچنان مردم را در مسیر فرسایشی تحمل گرما و خاموشی قرار می‌دهیم؟

دیگر زمان آن رسیده است که از محدودۀ وعده‌ها و برنامه‌های کاغذی فراتر رویم. امروز، سیستان و بلوچستان نیازمند اقدامی عاجل، فراگیر و اثربخش است. سرمایه‌گذاری در نیروگاه‌های خورشیدی و بادی، بازسازی و تقویت شبکۀ انتقال و توزیع برق، و در نظر گرفتن شرایط خاص اقلیمی این منطقه در سیاست‌گذاری‌های کلان انرژی، نه تنها حق مسلم مردم این دیار، بلکه نشانۀ درایت و آینده‌نگری در مدیریت منابع ملی است.

باشد که این فریاد، در گوش‌های شنوایی طنین‌انداز شود و چشم‌هایی بینا، واقعیت‌های این سرزمین را دریابند. سخن آخر آنکه، سیستان و بلوچستان نه صدقه می‌طلبد و نه ترحم؛ این خطۀ کهن تنها خواستار بهره‌مندی از حقوق بدیهی خویش است، حقوقی که سال‌هاست به فراموشی سپرده شده است.

سلطانعلی عابدی