قوم بلوچ چگونه هدف تروریست‌ها شد؟
قوم بلوچ چگونه هدف تروریست‌ها شد؟
روند شرارت در سيستان و بلوچستان و نگاه قومي و مذهبي اشرار به شيعه و سني به قبل و بعد از گروهک تروريستي جندالله تقسيم مي‌شود. تا پيش از ظهور عبدالمالک، جنايات به دليل حمل مواد مخدر صورت مي‌پذيرفت و غالبا در مواجهه با بلوچ‌ها و اهل سنت به جز تنش‌هاي طايفه که طرفين اهل سنت بودند، ملاحظاتي وجود داشت. ماجراي گروهک ريگي هم دو بخش دارد. قبل و بعد از کشتار تاسوکي. تا قبل از ماجراي تاسوکي اين گروهک ملاحظات گذشته را نسبت به اهل سنت داشت و در اعلاميه‌هاي خود خواستار ترک سيستاني‌ها از منطقه بلوچستان بودند.

رفته رفته دراثر تعامل با تلویزیون‌های معاند آنسوی مرزها این نگرش در ظاهر تغییر کرد و گروهک مذکور یک ایدئولوژی برای خود تعریف کرد و شعار آزادی ایران سر داد و نام جبهه مقاومت مردمی ایران را برای گروه خود انتخاب کرد. در ایدئولوژی گروهک ریگی، بلوچ‌ها و اهل سنت هم از شر تفکرات افراطی ایمن نبوده و به فجیع‌ترین شکل ممکن به شهادت می‌رسیدند.

گروهک موسوم به جیش العدل که باقیمانده همان گروهک ریگی ست، با استفاده از تجارب این گروهک برای همراه کردن افکار عمومی حاکمیت ایران را هدف قرار داده و هر کس که با امنیت و حفظ نظام موافق باشد، علیه آن‌هاست. حادثه تروریستی سیرکان سراوان که درآن پنج نفر از برادران اهل سنت بلوچ حامی امنیت منطقه به شهادت رسیدند، نشان داد که این گروهک هیچ ملاحظه قومی و مذهبی ندارد و برای رسیدن به اهداف خود حاضر است قوم بلوچ را به گلوله ببندد.

نابرابری‌های اجتماعی، توسعه نیافتگی تاریخی، تبلیغات منفی معاندین با بهره گیری از فقر و فلاکت موجود و عدم تقویت جامعه مدنی موجب شده که منطقه جنوب شرق به فضای مطلوبی برای تحرکات گروهک‌های تروریستی و تجزیه طلب بدل شود. از طرفی با تسلط گروه طالبان بر افغانستان ذیل قرارداد دوحه، این گروه پس از مدتی به تقویت گروه تحریک طالبان پاکستان پرداخت و این امر موجب افزایش سطح تنش میان اسلام آباد و طالبان شد. TTP پس از تسلط طالبان بر افغانستان، گستره نفوذ خود را در بخش بلوچ نشین ایالت بلوچستان پاکستان افزایش داد، اما افکار افراطی مذهبی تحریک طالبان با اندیشه سکولار جامعه بلوچستان پاکستان باعث وفاق آن‌ها نشد و بالتبع آن تحریک طالبان به سمت تقویت گروهک‌های تروریستی افراطی مذهبی مثل جیش الظلم گام برداشت که ماحصل آن تغییر نوع عملیات این گروهک و بکارگیری سلاح‌های آمریکایی بجا مانده در افغانستان در حملات تروریستی در منطقه جنوب شرق بود.

تواتر اقدامات ضد امنیتی گروهک‌ جیش الظلم با افزایش سطح مناقشه ایران و رژیم صهیونیستی، مهر تأییدی بر تئوری اهداف قرارداد دوحه است.

مدتی است که شائبه تغییر ترکیب جمعیتی منطقه بلوچستان در قالب طرح توسعه سواحل مکران، توسعه نیافتگی تاریخی استان، نبود اراده‌ای قوی برای به فعلیت رساندن ظرفیت‌های بالقوه، عدم تکمیل زیرساخت‌های حیاتی استان، کمبود قابل اعتنای مشاغل مولد، وجود فقر، فلاکت، برخورد بعضا قهری با سوخت برانی که به خاطر فقر به این کار پرخطر مشغول می‌شوند و سایر شائبه‌هایی که توسط رسانه‌های معاند به جامعه بلوچ القا می‌شود؛ به ابزار گروهک‌های تروریستی و تجزیه طلب برای توجیه اقدامات تروریستی و یارگیری از میان جامعه هدف تبدیل شده است، اما شوربختانه متولیان امر در سطح ملی و استانی برای رفع شائبه و جهاد تبیین مورد تأکید رهبری انقلاب اقدامی نکرده‌اند.

سیستان و بلوچستان به دلیل وجود اقوام گوناگون، ادیان متنوع، تکثر نهادهای قدرت، کارشناسی نبودن نحوه تقسیمات کشوری بازمانده از سال ۱۳۰۷ش، کدورت‌های حاصل از رخدادهای گذشته، تکاپوهای هدفمند گروهک‌های تروریستی و تجزیه طلب، تمایز‌گذاری قومی، فقدان پیوست‌های اجتماعی طرح‌ها، یکی از پیچیده‌ترین و دشوار‌ترین حوزه‌های حکمرانی کشور محسوب می‌شود. لذا باید برای ریشه‌های مناقشه تدابیری اتخاذ کرد. راه حل مشکلات منطقه صرفا از مسیر اجرای طرح‌های عمرانی نمی‌گذرد، قطعا این اقدامات برای توسعه سیستان و بلوچستان لازم است، اما بدون کار فرهنگی نمی‌توان توسعه را محقق کرد. با توجه به اینکه تمایز‌گذاری و اشاعه هویت بومی در سیستان و بلوچستان افزایش یافته و برخی با چاشنی جعل تاریخ، اهداف تجزیه طلبانه خود را پیش می‌برند. بنابراین یکی از اولویت‌های فرهنگی برای این‌منطقه، ترویج فرهنگ ملی است.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با احصای اولویت‌های فرهنگی باید در راستای کاهش مشکلات برای کار فرهنگی و ساختن مخاطب برنامه‌ریزی مدونی داشته باشد و سایر دستگاه‌های اجرایی نیز بدون در نظر گرفتن منافع برخی پیمانکاران برای افزایش سطح رضایتمندی تلاش کنند.

فرشید عابدی