ظرافت های مدیریت سیستان و بلوچستان
ظرافت های مدیریت سیستان و بلوچستان
سیستان و بلوچستان به دلیل وجود اقوام گوناگون، ادیان متنوع، تکثر نهادهای قدرت، کارشناسی نبودن نحوه تقسیمات کشوری بازمانده از سال ۱۳۰۷ش، کدورت های حاصل از رخدادهای گذشته، تکاپوهای هدفمند گروهک های تروریستی و تجزیه طلب، تمایز گذاری قومی، فقدان پیوست های اجتماعی و خلا وجود جریان تحریر حقیقت و تبیین روشمند مسائل استان، یکی از پیچیده ترین و دشوار ترین حوزه های حکمرانی کشور محسوب می شود.

در یک نگاه کلی برای تحلیل شرایط سیستان و بلوچستان، این استان را می توان به دو مقطع پیش و پس از جمعه تلخ زاهدان تقسیم کرد. اگر استاندار وقت سیستان و بلوچستان در خصوص حساسیت طوایف بلوچ و سیستانی به مسائل ناموسی و از واکنش آن‌ها در دوره ناصرالدین شاه قاجار درباره درازدستی یکی از صاحب منصبان نظامی به یک فرد، شناخت و اطلاع کافی می داشت، بی تردید اجازه نمی دادند فرصت طلایی فاصله زمانی انتشار خبر تعرض به دختر چابهاری تا وقوع جمعه تلخ زاهدان برای پیشگیری از چنان رویداد دردناکی، با بی عملی و بی تدبیری برخی از متولیان اداره استان، از دست برود.
برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی معتقدند پس از انتشار خبر تعرض به دختر چابهاری، تشکیل یک هیات حقیقت یاب با حضور نماینده جریان مورد قبول قوم بلوچ، می توانست جامعه هدف را اقناع و از بروز شایعات و عوارض بعدی جلوگیری کند.
پیش از جمعه تلخ زاهدان، برخی گروه های تجزیه طلب به صورت گسترده با توزیع جزوه مجعول “مسئله بلوچستان” که حاوی نقشه راه این گروه برای یارگیری در میان جامعه هدف بود، به اقداماتی دست زدند؛ اما شوربختانه برای مقابله با راهبرد گروه های تجزیه طلب، راهبرد مشخص و دقیقی تعریف نشد. وقوع این قبیل رخداد ها نشان می دهد سیستان و بلوچستان به یک پژوهشکده یا اندیشکده نیاز جدی دارد تا بتواند با گردآوری اطلاعات، پژوهش های تاریخی، مردم شناسی، فرهنگی و ارائه تحلیل های لازم، به مبنایی اطمینان بخش برای تصمیم سازی کارگزاران سیاسی، اجرایی و فرهنگی استان تبدیل شود و از وقوع رخدادهای غم انگیز در استان پیشگیری کند.
توسعه نیافتگی تاریخی استان، نبود اراده ای قوی برای به فعلیت رساندن ظرفیت های بالقوه، عدم تکمیل زیرساخت‌های حیاتی استان، کمبود قابل اعتنای مشاغل مولد، وجود فقر، فلاکت، برخورد بعضا قهری با سوخت برانی که به خاطر فقر به این کار پرخطر مشغول می شوند، قاچاق سلاح و نارضایتی هایی از این قبیل، به ابزار گروه های تجزیه طلب و گروهک های تروریستی برای یارگیری و جذب نیرو تبدیل شده است. اظهار نظر افراد نا آگاه و مغرض پیرامون طرح توسعه سواحل مکران و تاکیدشان به این شائبه ‌که طرح توسعه‌ سواحل مکران با هدف تغییر بافت جمعیتی منطقه در حال انجام است، به ابزار توجیه اقدامات تروریستی گروهک های افراطی تروریستی برای ایجاد ناامنی و حتی اقناع افکار عمومی جامعه هدف مبدل شده و تاکنون دستگاه‌های متولی نیز اقدام در خوری برای رفع این شائبه انجام نداده اند.
قصد ما از ذکر این مقدمه، تبیین شرایطی است که جامعه را به سوی خطر دوقطبی شدن سوق می دهد؛ به گونه ای که اگر تدبیر عقلای قوم و افزایش سطح آگاهی شهروندان نبود، ممکن بود جامعه را به ورطه منازعه ای جدی و خطرناک دراندازد. بسیاری از شکاف های موجود میان لایه های اجتماعی، بویژه شکاف قوم بلوچ و حاکمیت، با شکل گیری اراده ای قوی در کارگزاران کشور و استان قابل ترمیم و بازسازی است.
تعدیل چالش های بالقوه استان و کاهش تهدیدات امنیتی با انتصاب استانداری دارای سابقه سیاسی و اجتماعی و آشنا به مسائل استان به راحتی قابل تحقق است. جمعه تلخ زاهدان در زمان یک استاندار غیر بومی که بیشتر سابقه و رویکردی اقتصادی داشت رقم خورد. افزایش تهدیدات و حملات تروریستی اخیر نیز با وجود استانداری با سبقه نظامی محقق شده است. تجربه نشان داده که استانداران دارای سابقه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تلطیف فضای استان و کاهش تنش ها توفیق بیشتری داشته اند. بدون تردید، انتصاب استانداری که شناخت کافی از مسائل و ظرفیت های استان داشته باشد و بتواند از ابزارهای سنتی و جامعه مدنی استان بهره گیرد، در اداره استان و قراردادن آن در شاهراه توسعه و تحقق عدالت موفقیت زیادی کسب خواهد کرد.
برای مثال یک استاندار شایسته و آشنا به ظرفیت ها و مسائل استان می داند که سه سد بزرگ بلوچستان بیش از سه برابر سرانه مصرف آب شرب کل استان ذخیره دارند و برای رفع تنش آبی شهرهای سیستان و بلوچستان می باید اعتبارات ملی و استانی به سمت تکمیل شبکه انتقال آب پایین دست سوق داده شود. با این رویکرد علاوه بر حل مشکل اهالی، میزان رضایتمندی آنان نیز افزایش می‌یابد و سطح تاثیر گذاری گروهک های متخاصم کاهش پیدا می کند. یک استاندار صلاحیت دار، باکفایت و آشنا به شرایط بغرنج استان برای اداره استان، دیگر نیاز به آزمایش و خطا و صرف ماه ها زمان برای آشنایی با مسائل استان و کسب تجربه نخواهد داشت!
بر خلاف بسیاری از افراد که معتقدند انتصاب نیرویی آشنا به مسائل استان در فضای به اصطلاح دوقطبی سیستان و بلوچستان، شرایط را پیچیده تر می کند، معتقدم که نسخه انتصاب افراد غیر بومی در مناصبی مانند استاندار، دادستان و سایر مناصب مهم امنیتی و نظامی معمولا به دلایل مختلف تا کنون با شکست مواجه شده است. سند بارز اثبات این ادعا، جمعه تلخ زاهدان است. بی تردید انتصاب فرزندان شایسته سیستان و بلوچستان بدون توجه به قوم و مذهب در مناصب مهم استان، راه را برای اعتلای استان هموار خواهد کرد؛ مشروط بر اینکه نه تعلق به مذهب یا قومیتی خاص، بلکه کفایت، شایستگی و توانمندی ملاک انتخاب باشد. تجربه شکست خورده نسخه انتصاب نیروهای غیر بومی به معنای استمرار وضع موجود است.
سیستان و بلوچستان دیگر شرایط آزمون و خطا ندارد. دولت باید به این درک برسد که استان تاب و تحمل تجربه دهشتناک امنیتی یا اجتماعی دیگری را ندارد. در شرایط حساس کنونی، برای کاهش ضریب خطای احتمالی، یک شایسته توانمند و آشنا به اوضاع استان به مراتب بهتر از یک غریبه نا آشنا می تواند استانی با شرایط پیچیده و درگیر بحران های عدیده را مدیریت کند.
فرشید عابدی