چندی پیش دختری خردسال توسط مادر به مرکز درمانی بیماران روانی در زاهدان برده می شود، دختری که از همه آدم ها وحشت داشته و این وهم در افکار او پرورش یافته که همه قصد آزار وی را دارند. با کنجکاوی کارکنان مرکز درمانی و پرس و جو از مادر دختر آسیب دیده، مشخص می شود پدر دختر به او تجاوز می کرده و همین مسئله باعث بروز عفونت قارچی و فراموشی دختر شده است. ترس و وحشت زن از شوهر و حفظ آبرو باعث می شود پرونده ای در این باره شکل نگیرد اما در هر صورت هنوز شواهدی در پرونده باقی مانده که نشان از عامل دیگری به جز ضربه سر، باعث فراموشی دختر شده است.
این قصه های غم انگیزی که به صورت اتفاقی از زبان آشنایان می شنویم و باعث رنجش ما می شود چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارند.
در زیر پوست این شهر اتفاقات بسیاری می افتد که به دلیل فرهنگ و عرف جامعه، رسانه ای نمی شوند. اتفاقاتی که قانون برای آن مجازات تعیین کرده اما به دلیل عدم تطابق با عرف جامعه به آنها پرداخته نمی شود. ما نیز می توانستیم در این مورد سکوت کنیم، اما تکلیف آن دختر و دخترهای مشابه و زنانی که قربانی خشونت خانگی می شوند و از ترس کتک خوردن سکوت پیشه می کنند چه می شود؟ آیا جامعه و بالاخص نهادهای فرهنگی در قبال آن وظیفه ای ندارند؟ سیاه نمایی عده ای هنرمند در آثار هنری با هدف کسب شهرت باعث شده آسیب های اجتماعی تبدیل به یک شعار شود و کسی رغبت ورود به این حوزه ها را نداشته باشد.
چندی پیش حدود ۱۰ میلیارد تومان اعتبار به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان واگذار شد تا به معضلات اجتماعی بپردازد، این بودجه ها صرف برگزاری موسیقی در روستاها، آموزش فیلمسازی در حاشیه شهر، برگزاری محافل شعرخوانی به نیت حل معضلات اجتماعی ووو شد، ای کاش چند میلیون تومان از این بودجه، به یک آسیب شناس داده میشد تا معضلات موجود در استان یا زاهدان را گردآوری می نمود تا مبنای فعالیت های بعدی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر فعالان این عرصه شود، عدم اطلاع مدیران بهزیستی از این اعتبار و عدم اخذ مشاوره دستگاه مذکور از متولی اصلی آسیب های اجتماعی جای تامل دارد. بودجه ها گوشت قربانی نیستند که بین موسسات مختلف تقسیم شوند و در نهایت نتیجه ای هم حاصل نشود. در زاهدان بحث خشونت خانگی به دلیل سنت های مردسالارانه فراتر از موارد ثبتی ست.
سال ها قبل پدری اقدام به سنگسار دختر خود در حواشی زاهدان نمود، علیرغم اینکه این خبر بازتاب گسترده ی رسانه ای داشت، اما هیچ نهادی برای جلوگیری از این نوع اقدامات و آسیب ها اقدام به فرهنگسازی نکرد.
شاید اگر این بودجه ها به جای تقسیم میان افراد غیر متخصص، به کاردان ها سپرده میشد امروز دختری از سرزمین ما چنین صدمه روحی نمی دید، وقتی کسی مورد تجاوز قرار می گیرد باید متجاوز شماتت شود نه کسی که به دلیل ناتوانی در دفاع از خود، مورد تجاوز قرار گرفته است. بسیاری از این نوع رخدادها به دلیل ترس از آینده دختر توسط خانواده ها پنهان می شوند، اگر متولیان فرهنگی به خانواده ها آگاهی بخشند راحت تر می توان با معضلاتی از این دست مواجه شد، از تکرار آن جلوگیری کرد و با کمک روانشناس یا روانکاو تبعات روانی آنرا کاهش داد.
نویسنده: سلطانعلی عابدی







