ریشه بحران آب و ریزگردها در سیستان
ریشه بحران آب و ریزگردها در سیستان
ریشه‌های گرد و غبار سیستان را بایستی در مدیریت نامتناسب منابع آبی در سراسر حوضه هیرمند به‌ویژه در سرآب آن در کشور افغانستان جست‌وجو کرد؛ جایی‌که در دو دهه پیش با سقوط طالبان اول، بخشی از مهاجرین از کشورهای همسایه برگشتند. توسعه مزارع کشاورزی به‌عنوان اولویت فوری اشتغال توسط اشغالگران توصیه شد و علاقه عمومی و ارزش افزوده زیاد، بهره‌برداران محلی را به توسعه کشت خشخاش سوق داد؛ محصولی که سه برابر گندم آب مصرف می‌کند و بازار آن جهانی است.

این توسعه با احداث بندها و سدهای متعدد در افغانستان همراه بود و ورود ماشین‌آلات به‌ویژه دستگاه‌های حفاری، موتورپمپ‌های قوی، کانال‌های انتقال و انحراف و ابزارهای برداشت آب باعث شد که حتی بسیاری از قنوات در افغانستان نیز دچار خشکیدگی و کمبود آب شود.

افغانستان به‌عنوان کشوری با بیشترین رشد جمعیت در جهان و کابل و قندهار به‌عنوان شهرهایی با بیشترین افزایش نفوس، هر دو در حوضه هیرمند واقع هستند و نیاز به آب در شرایط ضعف زیرساخت‌ها و شبکه آبرسانی مدرن با حفر چاه‌های آب در منازل انجام می‌شود. در چنین شرایطی مناطق با جمعیت بیشتر و حاصل‌خیزی افزون‌تر سهم آب پایین‌دست‌ها را بلعیدند و خشکی خاک را به بخش‌های میانی و انتهایی حوضه غالب کردند.

سیلاب‌ها تنها امید بخش انتهایی هیرمند بود که با احداث سد کمالخان مهار شد و با تنگ‌نظری و شرارت طالبان، راهی شوره‌زار گودزره شده و از انتقال و تداوم آن به‌سوی غرب دریغ شد و دشت‌های پایین‌دست از جمله وسعت نیم‌میلیون هکتاری هامون‌ها بی‌آب ماند. کم‌کم پوشش گیاهی از بین رفت و خاک در معرض بادهای فرساینده قرار گرفت. بادهای شمالی که پوشش گز و نی و رطوبت هامون مانع گذر شن‌ریزهای همراه‌شان بود، اینک عرصه خشکیده هامون را محلی برای تاخت و تاز یافته‌اند و با سنباده کردن خاک سطحی، بخش درشت‌تر را به‌صورت تپه‌های ماسه‌ای به‌سوی منازل و تأسیسات قل می‌دهند و بخش ریز هم سهم چشم و ریه سیستانی‌ها در پایین‌دست می‌شود و حتی امسال میهمان ناخوانده شهرهای جنوبی‌تر شده است. چاره این مشکل همان است که همیشه بوده؛ ورود آب به عرصه خشکیده هامون و تر شدن ذرات خاک برای مقاومت در مقابل نیروی برشی باد.

حسین سرگزی

کارشناس منابع‌طبیعی