تاراج رزق سیستان در محاق ابهام و کتمان
تاراج رزق سیستان در محاق ابهام و کتمان
در روزگاری که سیستان کهن با رنج و تشنگی روزگار می‌گذراند، طرح رزاق چون سرابی فریبنده، وعده‌ی آبادانی سر داد. این طرح که از دل فروش سوخت مازاد جایگاه‌ها برخاست، گنجینه‌ای عظیم پدید آورد تا مرهمی باشد بر زخم‌های دیرینه‌ی این خطه از ایران زمین، اما افسوس که قصه‌ی "رزاق" به روایتی تلخ بدل گشت.

آن مال عظیم که می‌بایست بر سفره‌ی سیستانیان گسترده شود، به ناگاه مسیر دگرگون کرد و رهسپار سایر نقاط استان گردید. گویی تقدیر سیستان چنین رقم خورده که همیشه نظاره‌گر سفره‌های رنگین دیگران باشد.
روایت‌ها حکایت از آن دارد که میلیاردها تومان از این خزانه، به کارخانه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی سایر نقاط استان سرازیر گشت و آنان را از برکت این مائده‌ی آسمانی بهره‌مند ساخت. این در حالی است که فرزندان سیستان همچنان در حسرت وعده‌های محقق نشده روزگار می‌گذرانند.
در این میان، ابهام و تاریکی بر سرنوشت این طرح سایه افکنده است. چه بسیار که این طرح متوقف شد و باز آغاز گشت، اما شفافیت، این گوهر ناب حکمرانی، همچنان در حجاب اسرار پنهان مانده است. نمایندگان مردم فریاد برآورده‌اند، منبر خطابه‌ی ائمه‌ی جمعه از مطالبه‌ی شفافیت به لرزه درآمده، اما گویی گوش متولیان امر بر این فریادها بسته است.
آنچه در رسانه‌ها و فضای مجازی انعکاس یافته، حاکی از آن است که برخی نمایندگان نیز خود در معرض اتهام قرار گرفته‌اند که از این خوان یغما، اقوام خویش را بهره‌مند ساخته‌اند. این در حالی است که همان متهمان، اکنون پرچمدار شفافیت شده‌اند!
فرماندار ویژه‌ی زابل، استاندار و معاونین ایشان گویی به هر بهانه از پاسخگویی طفره می‌روند و سایه‌ی ابهام را بر این طرح عظیم ملی سنگین‌تر می‌سازند. تصمیم‌هایی که در خلوت اتاق‌های دربسته گرفته می‌شود، سرنوشت مردمانی را رقم می‌زند که قرن‌هاست چشم به راه عدالت‌اند.
شاهدان عینی می‌گویند بخش عمده‌ای از منابع این طرح به سوی پروژه‌های غیرضروری و فاقد اولویت هدایت شده است، در حالی که زیرساخت‌های اساسی سیستان همچنان در فقر و فلاکت به سر می‌برد. تغییر مسیر این سرمایه‌های کلان از سیستان به بلوچستان، نه بر اساس مطالعات کارشناسی، بلکه بر مبنای روابط و مناسبات پنهان صورت گرفته است.
آنچه مسلم است، این طرح ملی که می‌توانست تحولی شگرف در سیستان پدید آورد، اکنون به کلافی سردرگم بدل گشته که هر روز بر پیچیدگی‌هایش افزوده می‌شود. مردمان سیستان، این سرزمین کهن و غنی از تاریخ و فرهنگ، همچنان در انتظارند تا بلکه پرده از این معمای پیچیده برداشته شود و عدالت در توزیع ثروت و فرصت، جامه‌ی عمل بپوشد.
باشد که روزگار، ورق را به نفع مردمانی برگرداند که سالیان دراز است در رنج و محنت به سر می‌برند و این خوان گسترده، که حق مسلم آنان است، بار دیگر به صاحبان اصلی‌اش بازگردد.