چرا سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان، نتوانسته پل ارتباطی با مردم باشد؟
چرا سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان، نتوانسته پل ارتباطی با مردم باشد؟
سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری زاهدان در نگاه اول نهادی است که باید میان مدیریت شهری و شهروندان پل ارتباطی بزند، فرهنگ مشارکت را در جامعه نهادینه کند و مردم را در مسیر اهداف شهرداری همراه سازد. اما در عمل این سازمان به پاشنه آشیل مدیریت شهری تبدیل شده است. نهادی که نه تنها نتوانسته رسالت خود را محقق کند، بلکه حتی در معرفی خویش به جامعه نیز ناتوان مانده است. این شکاف عمیق میان فلسفه وجودی و عملکرد واقعی، داستانی است از غفلت‌های مدیریتی، ساختارهای فرسوده و فرصت‌های از دست رفته.

بنیادی‌ترین چالش این سازمان، در جایگاه آن در اولویت‌های مدیریت شهری نهفته است. سازمان فرهنگی انگار نهادی اضافه است که برای رفع تکلیف، مکلف به انجام کارهایی شده تا به نهادهای بالادست یا موازی گزارش کار دهد. این سازمان هنوز برخلاف سایر کلان‌شهرها معاونت ندارد و زیر نظر مستقیم شهردار اداره می‌شود، اما در عین حال از وزن و اعتباری برخوردار نیست که بتواند در تصمیم‌گیری‌های کلان و تخصیص بودجه نقش مؤثری ایفا کند. این غفلت از سوی شهردار و معاونان شهرداری زاهدان، موجب شده سازمان فرهنگی نتواند حتی برای خود جایگاهی متناسب با شرح وظایفی که برای او تعیین شده تعریف نماید و بر همان اساس، با شهردار، معاونین و شورای شهر وارد تعامل سازنده برای اخذ بودجه شود.
اما مشکل تنها در سطح کلان خلاصه نمی‌شود. در سطح مدیریت میانی نیز، رئیس سازمان فرهنگی علیرغم برخورداری از مدرک تحصیلی دانشگاهی در حوزه هنر، نتوانسته با اهالی فرهنگ و هنر رابطه‌ای دوستانه و پایدار برقرار کند. این ناتوانی در ایجاد شبکه‌ای از هنرمندان و نخبگان فرهنگی، فرصت‌های طلایی برای تغییر نگرش شهروندان به شهرداری و تشویق آنها به مشارکت را از بین برده است. نمونه بارز این شکاف، ماجرای ساخت مستند حاشیه‌نشینی است. علیرغم دستور شهردار مبنی بر تولید مستندی با هدف بررسی موانع، پیامدها و معضلات حاشیه‌نشینی و همراه سازی مدیران ارشد استانی و نمایندگان مجلس برای کمک به حل بحران شهرنشینی، سازمان فرهنگی به جای استقبال از حضور هنرمندان فیلمساز، با عدم پاسخگویی به ارائه‌دهندگان طرح، آن را از دستور کار خارج کرد. این بی‌اعتنایی تنها یک نمونه از فرصت‌های از دست رفته نیست؛ بدعهدی مالی و تاخیر در پرداخت دستمزد چهره‌های شاخص هنری استان نیز به قطع رابطه اهالی فرهنگ و هنر با این سازمان انجامیده است.
شاید یکی از تلخ‌ترین نمونه‌ها، ماجرای استادی دانشگاهی است که بدهی ۳۰ میلیون تومانی او چندین سال به تعویق افتاده است. این مبلغ که برای شهرداری ناچیز به نظر می‌رسد، برای یکی از مفاخر استان اهمیت دارد؛ نه به دلیل رقم، بلکه به دلیل اعتبار و احترامی که باید در تعاملات نهادی رعایت شود. وقتی ریاست سازمان فرهنگی به دلیل عدم اختصاص بودجه از سوی شهردار وقت، از انجام به تعهد می گریزد، در واقع اعتراف به ناتوانی مدیریت شهری در اولویت بخشی به بودجه فرهنگی است. شاید شهردار نمی‌داند این مبلغ متعلق به یکی از اساتید دانشگاه است و این وظیفه ریاست سازمان فرهنگی است که او را مجاب نماید شهرداری با پرداخت به‌موقع می‌تواند میان جامعه نخبگانی شهر، اعتبار کسب کند.
ساختار اداری فرسوده و کارکنان غیرمتخصص، شمایل نامناسب دیگری از این سازمان ساخته است. در حال حاضر سازمان فرهنگی شهرداری حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، گردشگری و شهروندی را تحت پوشش دارد، اما چند درصد مردم شاهد عملکرد قابل ملاحظه‌ای از سوی این سازمان بوده‌اند و اصلاً نام آن را شنیده‌اند؟ اداره فرهنگی صرفاً به مناسبت‌های ملی می‌پردازد و تاکنون نتوانسته در حوزه فرهنگ استانی برای خود شرح وظایفی تعریف نماید. در زمان شهردار سابق قرار بود خانه فرهنگ و هنر در یکی از اماکن قدیمی زیرمجموعه این اداره راه‌اندازی شود و حتی اساسنامه آن نیز تنظیم شد، اما به دلیل نبود نیروی کارآمد این طرح بر زمین ماند.
در حوزه گردشگری شهری نیز تاکنون هیچ اقدام جدی صورت نگرفته است. سازمان فرهنگی به جای بهره‌گیری از ساختمان‌های قدیمی و تعریف کارکرد گردشگری برای آنها، این بناها را به بخش خصوصی واگذار می‌کند یا بلااستفاده باقی می‌مانند، در حالی که جای خالی یک موزه شهری، گالری و خانه فرهنگ و هنر در زاهدان به شدت احساس می‌شود. این در حالی است که وظیفه اداره گردشگری است تا با فعالیت‌های فرهنگی به گردشگری در شهر زاهدان رونق بخشد و این ظرفیت‌های تاریخی و فرهنگی را به فرصتی برای ایجاد هویت شهری تبدیل کند.

در بخش اجتماعی، اگرچه اخیراً شورای محلات راه‌اندازی شده که قدم مثبتی است، اما وظایف اداره اجتماعی بسیار وسیع‌تر از این است. زاهدان به دلیل همجواری با دو کشوری که در ترانزیت مواد مخدر به جهان نقش دارند، آسیب‌های اجتماعی جبران‌ناپذیری را تحمل کرده است. معتادین متجاهر در پیاده‌روها مواد مصرف می‌کنند، تعداد کارتن‌خواب‌ها رو به فزونی است و تعداد متکدیان شهر، شکل شهری را به هم زده است. اما سازمان فرهنگی شهرداری به عنوان نهاد متولی، جز جمع‌آوری متکدیان و ضبط پول تکدی‌گری، هیچ کار فرهنگی انجام نمی‌دهد. اداره اجتماعی در تعامل با اداراتی که با آن شرح وظایف مشترکی دارد، تاکنون چه اقدامات پیشگیرانه‌ای برای آگاه‌سازی مردم انجام داده است؟ سازمان فرهنگی می‌بایست نقش فعال‌تری بگیرد و در تعامل با سایر نهادهای دولتی، تمهیداتی بیندیشد که متکدیان به سوی کارهای دیگری رفته و تکدی‌گری را کنار بگذارند.
اداره ورزش سازمان فرهنگی که وظیفه توسعه ورزش همگانی را به عهده دارد، هنوز نتوانسته پارک‌های شهر را تبدیل به فضاهایی برای ورزش صبحگاهی یا شبانگاهی کند. اشاعه ورزش در میان شهروندان نیاز به کار فرهنگی دارد. جامعه‌ای سالم و رو به توسعه قرار می‌گیرد که مردمش با ورزش‌های همگانی، سلامتی تن و روان را حفظ کنند. با یک نگاه اجمالی به پارک‌های سایر کلان‌شهرها و حضور گسترده مردمی در محل‌های تعیین‌شده برای ورزش، متوجه تفاوت خواهیم شد. حضور مردم در حال ورزش، به جامعه نشاط بخشیده و سایرین را هم تشویق به ورزش می‌کند.
امور شهروندی که حلقه گمشده شهر زاهدان است، اگرچه در برهه‌ای از زمان خوش درخشید، اما اکنون به دلیل بحران بودجه، نبود نیروی متخصص و عدم حمایت شهرداری و شورای شهر، تبدیل به یک بخش غیرفعال شده است. در سایر کلان‌شهرها، شهروندی اداره‌کل است و چندین اداره در زیرمجموعه خود دارد، اما در زاهدان در سطح امور باقی مانده و هنوز در چارت اداری، تبدیل به اداره هم نشده است. این در حالی است که بسیاری از مشکلات شهر زاهدان، مرتبط با آموزش‌های شهروندی است و این بخش می‌توانست نقش کلیدی در پیشگیری از مشکلات شهری ایفا کند.
یکی از مشکلات اساسی سازمان فرهنگی، نگاه مقطعی و فاقد چشم‌انداز به فعالیت‌های فرهنگی است. فعالیت‌های فرهنگی نیاز به تداوم دارند و برای عمومیت بخشیدن به آموزه‌ها باید چشم‌انداز چندساله تعریف کرد. اینکه آموزه‌ها به شهروندان داده شود اما بخشی که مربوط به شهرداری است به انجام نرسد، باعث بدبینی خواهد شد. در هر فرهنگ‌سازی، تکرار نتیجه می‌دهد و با برگزاری همایش‌ هایی که به صورت محدود و گزینشی میهمان دعوت می کند، مدیریت شهری ره به جایی نخواهد برد. مگر در یک همایش یا حتی آموزش‌های خانه به خانه، به چند شهروند می‌توان آموزه‌های لازم را آموزش داد؟ اگر شهرداری شیراز توانسته در خصوص مسائل شهروندی نتیجه بگیرد، فقط سازمان فرهنگی‌اش چند صد نفر نیرو دارد، اما با این وجود از بخش خصوصی متخصص کمک می‌گیرد. سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان با سی یا چهل نیروی غیرمتخصص، مدیریتی غیرعلاقه‌مند به بخش خصوصی و مدیریت شهری که هنوز در عمل نقش فرهنگ‌سازی را درک نکرده و برای آن بودجه ای در حد و اندازه یک سازمان فرهنگی یک کلانشهر، در نظر نگرفته است، چگونه می‌تواند از سایر کلان‌شهرها برای حل مشکلات شهرنشینی الگو بگیرد؟
سیستم ناکارآمد سازمان فرهنگی شهری در بخش روابط عمومی و بهره‌گیری از امکانات رسانه‌ای و فضای مجازی نیز هیچ برنامه ندارد. در سال گذشته به دستور شهردار سابق و در مشارکت شهرداری با سینما جوان دفتر زاهدان، سه فیلم داستانی تولید شد و یک نمایشگاه عکس برگزار گردید. از آنجا که هزینه را شهرداری داده، مالک فیلم‌ها و عکس‌ها سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان محسوب می‌شود. متأسفانه این سازمان هیچ برنامه‌ای برای این محصولات فرهنگی ندارد. نه فیلم‌ها در فضای مجازی و رسانه‌ای نشر شده‌اند، نه در همایش‌ها از آنها بهره گرفته می‌شود و حتی عکس‌ها که به دلیل نوع چاپ، کیفیت خود را از دست می‌دهند، در گالری‌ها یا راهروی ادارات تابعه شهرداری نصب نشده‌اند. تولید محصول فرهنگی یک امر مهم است، اما نحوه استفاده و در معرض دید شهروندان قرار گرفتن، امر مهم‌تر است که حداقل تاکنون سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان و روابط عمومی شهرداری زاهدان، نمره قبولی نمی‌گیرند.
وقتی سازمان فرهنگی شهرداری هیچ برنامه‌ای برای ساخت فیلم، چاپ کتاب، بهره گیری از رسانه و فضای مجازی جهت آموزش و القای آموزه‌های شهری به شهروندان ندارد و با برگزاری کلاس و همایش می‌خواهد مشکلات شهر را حل نماید، این یعنی بن‌بست مدیریتی در امر فرهنگ‌سازی. حل مشکلات فرهنگ شهری، حوصله و برنامه می‌خواهد، نه اقدامات نمایشی و گزارشی.

شهر زاهدان به دلیل عدم فرهنگ‌سازی در بخش مشارکت شهروندان در حل معضلات شهری، وضعیت غیرعادی دارد و ادامه این مدل مدیریتی بر سازمان فرهنگی و عدم تمایل شهردار به تغییر ساختار اداری آن، یعنی تداوم بخشیدن به روند موجود. اگر فرهنگ‌سازی در سایر کلان‌شهرها نتیجه گرفته، به این دلیل است که سازوکار و اهداف فرهنگی کل مجموعه‌های زیرمجموعه شهرداری، توسط سازمان فرهنگی یا معاونت فرهنگی‌شان تعیین می‌شود. در مدیریت شهری زاهدان، هنوز جایگاه سازمان فرهنگی جدی گرفته نشده و از مدیری که به این جایگاه اهمیت دهد و سایرین را مجاب به تبعیت از آن کند، به کار گرفته نشده است.
و نهایت اینکه بهبود این وضعیت، نیازمند عزمی جدی از سوی مدیریت ارشد شهری است. تا زمانی که شهرداری زاهدان نقش فرهنگ‌سازی را درک نکند، برای آن بودجه مستقل در نظر نگیرد، ساختار سازمانی را به سطح معاونت ارتقا ندهد و مدیری توانمند، علاقه‌مند و دارای شبکه ارتباطی قوی با نخبگان فرهنگی را به کار نگمارد، نمی‌توان انتظار داشت سازمان فرهنگی بتواند رسالت خود را در ایجاد پیوند با مردم و هموارسازی مسیر مشارکت‌های شهروندی ایفا کند. ادامه روند موجود به معنای تثبیت این بن‌بست مدیریتی و تعمیق شکاف بین شهرداری و جامعه است، شکافی که هر روز هزینه‌اش را شهر و شهروندان می‌پردازند.