کمتر کسی است که اولویت زیست محیطی شمال سیستان و بلوچستان را چیزی غیر از تثبیت گرد و غبار بداند. نزدیک سه دهه خشکسالی هیدرولوژیک در منطقه با خشک ماندن تالاب و اراضی کشاورزی شرایط فرسایشی غیر قابل تحمل و بی سابقه ای را بوجود آورده بطوریکه پدیدار شدن خاستگاههای جدید گرد و غبار چنان تنزل کیفیت اقلیمی را باعث شده که شهر زابل به آلوده ترین در جهان اشتهار یافته است. در چنین شرایطی وجود آب در منطقه غنیمتی باارزش محسوب می شود اما سوء مدیریت و کج سلیقگی نه تنها کمکی به حل بحران نکرده بلکه هدر رفت سرمایه و فرصت را باعث می شود.
نمونه قابل انتقاد مدیریت آب را می توان در هامون هیرمند مشاهده کرد. آب رودخانه سیستان با وجود درخواست و نیاز کشاورزان سطح سیستان، با هدف امیدآفرینی و کمک به رونق گردشگری به اطراف کوه خواجه انتقال یافته و خوشبختانه شور و نشاط زیادی را باعث شده است اما مداخله غیر قابل توجیه بازسازی دایک غرب کوه خواجه و جلوگیری از پخش آب به عرصه های جنوب تالاب با دستاویز ماندگاری بیشتر و هدف پرورش ماهی در هامون هیرمند ادامه بدعت غیر علمی و خطرناکی است که مدیران سلف محیط زیست بنانهادند. صیادان منطقه می دانند که بیشترین ماندگاری آب در آن منطقه مربوط به گودی سنگل است و در حال حاضر بدلیل کمبود آب به درستی از ورود آب به آنجا ممانعت شده بنابراین افزایش عمق آب در سایر نقاط خیلی کمکی به ماندگاری آب نخواهد کرد بلکه باعث پخش آب به سمت مناطق شمالی تر و افزایش تبخیر می شود. اما پایین دست کوه خواجه مشابه همه عرصه تالاب ذینفعانی دارد که حق دارند از آن بهره مند شوند. دامداران هم مشابه صیادان در این سالها از خشکسالی و کمبود آذوقه دام متضرر شده و چشم انتظار رویش علوفه در قلمرو عرفی مراتع حاشیه تالابند بویژه که پخش آب در بخش انتهایی هامون به تثبیت چشمه های ریزگرد که شهر رامشار و مناطق جنوبی سیستان را تحت تاثیر قرار می دهد نیز کمک شایانی خواهد کرد. بنابراین تبعیض قائل شدن بین ذینفعان و دامن زدن به اختلافات طایفه ای در حاشیه تالاب که با رجحان دادن بهره برداری های بخشی توسط دست اندرکاران دولتی و غیر دولتی (شیلات، محیط زیست، منابع طبیعی، عشایری و…) صورت می گیرد، به نفع وحدت همه گروداران و خیر عامه بایستی خاتمه داده شود.








