ضرورت بازاندیشی در مدیریت فرهنگی و احیای فیلم کوتاه
ضرورت بازاندیشی در مدیریت فرهنگی و احیای فیلم کوتاه
سیستان و بلوچستان، این خاک پهناور که در دل خود هزاران داستان ناگفته، چهره‌های فراموش‌شده و منظره‌های بکر را نهفته دارد، امروز در انتظار دوربینی است که با زبان سینما، حقیقت وجودش را روایت کند. اما این سرزمین که می‌توانست کانون تولید آثار سینمایی درخشان باشد، در تنگنای مدیریتی گرفتار آمده که نه تنها راه را بر فیلمسازان بسته، بلکه ماهیت فیلم کوتاه را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو برده است.

آنچه امروز در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سیستان و بلوچستان شاهد آن هستیم، نه تنها عدم شناخت از اهداف والای فیلم کوتاه، بلکه فقدان درک عمیق از ماهیت زبان سینمایی است. فیلم کوتاه، این فرم هنری که در جهان معاصر به مثابه آزمایشگاه خلاقیت، دروازه ورود به سینمای جهانی و بستر پرورش استعدادهای نوظهور شناخته می‌شود، در این استان به ابزاری برای پر کردن فرم‌های اداری و تولید محتواهای بی‌روح تقلیل یافته است.

مدیرکل که باید پیشگام فهم اهداف راهبردی فیلم کوتاه باشد، معاون هنری که می‌بایست با ساختار و زبان این قالب آشنا باشد، و اداره سمعی و بصری که متولی تولیدات تصویری است، همگی در دایره‌ای از ناآگاهی محبوس‌اند. این خلأ شناختی، فیلمسازان را به سمت راه‌حل‌های مقطعی و سودآور سوق داده، ثبت شرکت‌های سینمایی، تأسیس کانون‌های تبلیغاتی و موسسات فرهنگی به جایگزینی برای تولید اثر هنری تبدیل شده است چون راه خروج بودجه از سیستم اداری مالی فرهنگ و ارشاد و اختصاص آن از طریق آنها می گذرد.

فیلم کوتاه از فیلمنامه تا بازیگری، از زاویه دوربین تا کارگردانی، با تولیدات تلویزیونی تفاوتی ماهوی دارد. سینما، هنر تصویر و زمان است. هنری که در آن هر فریم، هر سکوت و هر حرکت دوربین، روایتگر معنایی عمیق‌تر از کلمات است. اما آنچه امروز در نام فیلم کوتاه در این استان تولید می‌شود، بیشتر شبیه گزارش‌های خبری، مستندهای توصیفی یا آگهی‌های تبلیغاتی است تا اثری سینمایی.

بودجه‌های محدودی که باید صرف پرورش نگاه سینمایی، تقویت فیلمنامه‌نویسی و حمایت از آثار تجربی شود، به پروژه‌هایی اختصاص می‌یابد که نه ارزش هنری دارند و نه توان رقابت در جشنواره‌های معتبر. در نتیجه فیلم کوتاه که می‌توانست پلی میان استعدادهای محلی و جامعه جهانی سینما باشد، به ابزاری برای مصرف فوری و فراموشی سریع تنزل یافته است.

سیستان و بلوچستان، سرزمین تضادها و تنوع‌هاست. از کویرهای سوزان تا دریاچه‌های فیروزه‌ای، از فرهنگ اصیل بلوچی و سیستانی تا روایت‌های عاشورایی و آیینی، از چهره‌های خورده به آفتاب کارگران تا نگاه‌های عمیق کودکانی که در دل محرومیت، رویای آینده‌ای روشن را در چشمان خود حمل می‌کنند. این همه سرمایه‌ های بی‌پایان برای روایت‌های سینمایی است که می‌توانست نام این سرزمین را در جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی به ثبت برساند.

اما این پتانسیل‌ها در سایه مدیریتی ناکارآمد و فقدان دیدگاه راهبردی، هدر رفته است. در شرایطی که فیلمسازان محلی از جذب اسپانسر ناتوان‌اند و مدیران استانداری، ترجیح می‌دهند با سینماگران پایتخت‌نشین همکاری کنند، فیلم کوتاه می‌توانست تنها دروازه ورود هنرمندان بومی به عرصه سینمای ملی و جهانی باشد. اما این فرصت نیز، به ناکامی انجامید.

با روی کار آمدن عبدالسلام بلوچزاده به عنوان‌مدیرکل و احمد گلیانی به عنوان معاون هنری، برای نخستین بار امید به تغییر در افق پدیدار شد. تلاش برای تصویب شورایی فیلمنامه‌ها و ایجاد ساختاری دموکراتیک در حمایت از آثار، گامی بود در مسیر درست. اما این تلاش در برابر ساختار معیوب نهادینه‌شده، مقاومت نیاورد. رای هیأت انتخاب، در نهایت کنار گذاشته شد و ترکیب سه‌گانه مدیرکل، معاون هنری و رئیس اداره سمعی و بصری، باز هم تصمیم نهایی را بر اساس سلیقه‌های شخصی اتخاذ کردند. آنچه قرار بود تحولی بنیادین باشد، به تعارفی فرهنگی تبدیل شد که چهره‌اش جدید، اما محتوایش همان روش‌های کهنه بود.

سیستان و بلوچستان به فیلم کوتاه نیاز دارد، اما نه هر فیلم کوتاهی. این سرزمین نیازمند آثاری است که با نگاهی ژرف و زبانی سینمایی، حقیقت زندگی، فرهنگ و انسان این خاک را روایت کنند. فیلم‌هایی که نه شعاری باشند و نه بی‌محتوا؛ آثاری که با فرم درست، بازیگری حرفه‌ای، فیلمنامه‌نویسی قوی و کارگردانی خلاق، بتوانند در جشنواره‌ها رقابت کنند و نام این استان را به عنوان کانونی برای تولید آثار ارزشمند به ثبت برسانند.

برای تحقق این هدف، نیازمند یک تحول بنیادین در مدیریت فرهنگی استان هستیم. تحولی که از شناخت عمیق از ماهیت فیلم کوتاه آغاز شود، با ایجاد ساختارهای شفاف و شورایی ادامه یابد و با حمایت هدفمند از فیلمنامه‌های سینمایی و فیلمسازان مستقل به ثمر نشیند.

منبعد تنها می‌توان به تعداد محدودی از فعالان عرصه فیلمسازی دل بست که به صورت مستقل یا از طریق پیچینگ، مسیر خود را ادامه می‌دهند. اما این تعداد اندک، نمی‌تواند پاسخگوی نیاز یک استان با این همه ظرفیت باشد. سیستان و بلوچستان، سزاوار بهتر از این است؛ سزاوار سینمایی است که نه تنها وجود او را به تصویر بکشد، بلکه روحش را نیز در قاب‌ها جاودانه سازد.

فیلم کوتاه، زبان این سرزمین است. اگر این زبان را درک نکنیم، برای همیشه داستان‌های این خاک، ناگفته خواهند ماند.

سلطانعلی عابدی