از میان نزدیک به دویست نفر از حاضران، بیش از صد و پنجاه نفر در طول جلسه سرگرم گفتوگوهای دو و سهنفره بودند و خروجی نشست، نه گرهی از کار مردم گشود و نه بر امیدها افزود. چهار مسئلهی اساسی سیستان ــ مهار ریزگردها و شنهای روان، تعیین تکلیف حقابهی هیرمند و هامون، فعالسازی منطقهی آزاد تجاری و صنعتی، و ارتقای معیشت مردم ــ همچنان بیپاسخ ماندند.
شگفت آنکه دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات علمی زابل با صدها عضو هیئت علمی که میتوانستند پشتوانهی فکری و علمی برای این نشست باشند، حتی یک کلمه سخن نگفتند. در حالیکه انتظار میرفت «دانش» به یاری «تصمیم» بیاید، سکوت بر جای اندیشه نشست.
در این میان باز هم چاقوی فرسودهی طرح «رزاق» را بر زبان مردم گذاشتند؛ طرحی که سالهاست وعدهی ۵۰ همت درآمد سالانه برای سیستان میدهد، اما در واقعیت، نه سفرهی مردم را پُر کرد و نه چرخ اقتصاد منطقه را به حرکت درآورد. سهم مردم از این وعدهها، فقط گرد و خاک حرفها بوده است، در حالیکه ویلاها و برجهای عدهای دیگر از رهگذر همین طرحها رنگ و جلا گرفته است.
سیستان دیگر تاب این نمایشها را ندارد. آنچه امروز نیاز است، اقدام واقعی، مشارکت علمی، و شفافیت در هزینهکردهاست. تا وقتی که نشستها به جای اتاق فکر، به صحنهی نمایش بدل شوند، نه از هامون، آبی برمیخیزد و نه از طرح رزاق نانی، برای مردم.
آیا وقت آن نرسیده است که وعدهها تعطیل و عمل آغاز شود؟








