تضاد ریشه ای طالبان با ایران و جامعه جهانی و راهکار کنترل این گروه
تضاد ریشه ای طالبان با ایران و جامعه جهانی و راهکار کنترل این گروه
ماهیت ضد ایرانی طالبان محرز و مشخص است، اگر از دست نشانده بودن این گروه توسط امریکا و کشورهای منطقه هم بگذریم تضادهای میان طالبان و ایران چنان عمیق و ریشه ای است که اگر عنلی ظهور نیابد، آتش زیر خاکستر است.

طالبان یک حاکمیت مذهبی تند رو است که به جز موارد مذهبی، به دنبال انکار و حذف مشترکاتی همچون زبان فارسی و تمدن چند هزار ساله ایرانی در خاک خاک افغانستان امروزی است.
فارغ از بحث حقابه و امنیت مرزها که مورد مناقشه است، تضادها چنان عمیق و حکومت طالبان چنان غیر منعطف نشان می‌دهد که اگر ایران برنامه کنترل جدی و بلند مدت این همسایه را اعمال نکند، قطعا با چالش‌های متنوع گرفتار خواهد شد.
حفظ و تقویت اقوام غیر پشتون در افغانستان و الزام حکومت طالبان به تن دادن به دولت ملی فراگیر، مهمترین خواسته ایران مطرح و پیگیری شده که طالبان با آن موافقت نکرده و عملا انحصار حکومت را به قوم پشتون محدود کرده است.
تضادهای عمیق و حاکمیت تندرو و غیر منعطف طالبان نشان داده که سیاست همراهی و مماشات از طرف ایران موثر و موفق نبوده و نخواهد بود.
حکومت طالبان تضاد با جامعه جهانی را با محرمیت دختران از تحصیل و کار به حداکثر رساند.
راهکار کنترل و مجاب کردن طالبان به تمکین خواسته ایران و جامعه جهانی چیست؟
مهمترین بخش درآمدی افغانستان محصولات کشاورزی و خصوصا کشت خشخاش است. هرچند طالبان دستور توقف کشت خشخاش را صادر کردند، اما به نظر می‌رسد که این دستور صرفا برای افزایش چند برابری قیمت تریاک بوده و عملا اجرایی نشده است.
تجارت مواد مخدر به عنوان دومین تجارت پس از نفت در جهان، دارای گردش مالی بالایی است.
ایران می‌تواند با آزاد سازی کنترل شده کشت خشخاش در ایران، انحصار تولید تریاک را از افغانستان خارج کند و علاوه بر تامین منافع مالی برای کشور، مهم‌ترین منبع درآمد افغانستان را با چالش جدی روبرو کند.
تغییر سیاست مبارزه با مواد مخدر می‌تواند راهکار بعدی کنترل حاکمان افغانستان باشد.
سیاست مبارزه با مواد مخدر که نگهداری و حمل موارد مخدر را به یک تجارت زیر زمینی و غیر قابل کنترل و انحصاری مبدل کرده، می‌تواند به یک تجارت شفاف و قابل کنترل در ایران تبدیل شود. شفافیت تجارت مواد مخدر، منافع مالی فراتر از فروش نفت برای ایران خواهد داشت و به دلیل قرار گرفتن ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر از افغانستان به سایر نقاط جهان، چنانچه این تجارت شفاف و قانونمند باشد، تحت کنترل بوده و می‌تواند اهرم فشار بر افغانستان باشد.
تغییر در سیاست مبارزه با مواد مخدر می‌تواند هزینه مالی و جانی را به شدت کاهش دهد. سالیانه صدها نیروی نظامی، شهید و صدها قاچاقچی مواد مخدر، کشته و اعدام‌ می‌شوند که می‌توان با تغییر قانون به این حلقه تکرار، پایان داد.
آمار بالای معتادان در ایران نشان می‌دهد که مبارزه با مواد مخدر به کاهش اعتیاد کمک نکرده بلکه معتادان مواد سنتی را به سمت مواد صنعتی و خطرناک متمایل کرده است.
به دلیل گردش مالی بالای مواد مخدر و منافع سرشاری که برای افراد و گروه های مافیایی دارد این گروه ها می‌توانند تعیین کننده سیاست کشورها بر اساس منافع باشند، بنابراین تنها عزم جدی تامین منافع ملی، می‌تواند چنین تصمیمات چالش بر انگیزی را عملی کند.