انتصاب مدیران ناکارآمد بومی مایه خرسندی نیست
انتصاب مدیران ناکارآمد بومی مایه خرسندی نیست
با انتصاب مدیران بومی ضعیف و ناکارآمد این تصور برای ما به وجود آمده که این استان نیاز به مدیران غیر بومی برای رسیدن به توسعه دارد. سیستانی ها و بلوچ های شایسته ای در استان وجود دارند که به دلایل مختلف اجازه رشد در سیستم های اداری را نیافته اند. چرا برخی از سیستان و بلوچستانی ها باید از مدیریت بومی ناامید شوند در حالیکه که نباید چنین ناامیدی بر مردم حاکم شود.

امیدوارم از این سخن، ناسیونالیست قومی برداشت نشود. دولتمردان بر اساس میران نفوذ اقوام مختلف کشور به آنها سهم می دهند. چرا سیاسیون سایر استان ها درصد بالایی از مدیریت کشوری را به عهده گرفته اند اما سهم سیستان و بلوچستان از مدیریت کشور صفر درصد است و در استان خود هم سهم چندانی در تصمیم گیری و تصمیم سازی ها ندارند ؟ برخی از استان های دیگر هم مانند گیلان دو قومیتی و دو مذهبی هستند اما مدیریت های مهم آنها بومی هستند و کم و بیش در مدیریت کلان کشوری هم سهم دارند. تا زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بین زاهدان و کرمان تفاوت چندانی نبود اما اکنون قریب پنج درصد مدیران کشور کرمانی هستند. درصد سیاسیون یزدی با رییس جمهور شدن سید محمد خاتمی افزوده شد و سهم بیشتری در مدیریت کلان کشور یافتند. آیا سهم صفر درصدی استان سیستان و بلوچستان در مدیریت کلان کشور عادلانه است؟

بیشترین توسعه زیربنایی استان در مدت استانداری یک بومی افتاد اگر چه من امروز با تفکرات و مواضع او اختلاف نظر زیادی دارم ولی ساختار اداری و مدیریتی آن زمان نسبت به استانداران بعدی قابل قبول تر بود.

صدا و سیما هیچوقت به خود مدیر بومی ندیده است. آیا بومیان صلاحیت مدیریت بر کرسی های مهم را ندارند یا روند سپردن کرسی های مدیریتی برای مشق مدیریت به گونه ای پیش رفته که افراد باهوش تر و کاربلدتر امکان رشد را نیافته اند؟

در هر روی من به عنوان یک بومی که در بسیاری موارد با انتصاب افراد بومی ناکارآمد مخالف بوده، منتقد شرایط موجود مدیریتی استان هستم و واکاوی آنرا توسط اهل تحقیق ضروری می دانم. وقتی مدیران غیر بومی کارآمد بر کرسی ها تکیه زنند و باعث توسعه همه جانبه و پایدار استان شوند موجب خرسندی ست ولی اگر قرار است با آمار و ارقام یک مدیریت را کارآمد نشان داد مدیران بومی هم آنرا یاد می گیرند. در شرایط برابر حق با مدیران بومی ست تا بر کرسی ها بنشینند و مشق مدیریت کنند. یک بومی در بدترین شرایط به دلیل شناختی که از استان دارد یک گام از غیر بومی ها جلوتر است.

مسایل قومی و مذهبی در استان باعث شده تا سهم خواهی بر شایسته سالاری فائق آید و افراد شایسته از مدیریت ها دور بمانند. مدیریت های استانی مرحله دیده شدن افراد در وزارتخانه های مربوطه است. وقتی عملکرد مدیری در استان به چشم نیاید در مدیریت های کلان کشور هم پذیرفته نمی شود. زمان آن رسیده تا نگرش جدیدی بر انتصابات بومیان در استان حاکم شود تا شاهد انتصاب مدیران ناکارآمد بومی نباشیم و سهم مدیران این استان در کشور هم بیشتر شود. چه بخواهیم و چه نخواهیم توزیع عادلانه ثروت در سطح کشور نیاز به رایزنی و چانه زنی دارد. عدم وجود مدیران سیستانی و بلوچ در کسوت های مهم دولتی باعث شده سهم استان از توسعه حداقلی باشد. بحران مدیریت در سیستان و در بخش هایی از بلوچستان که مدیران بومی دارند نشان از آن دارد روند انتخاب مدیران بومی بر اساس شایسته سالاری اتفاق نیفتاده و عوامل دیگری در آن دخیل بوده است. من به عنوان یک بومی اصلا از انتصاب یک مدیر بومی ضعیف خرسند نمی شوم چرا که معتقدم پتانسیل های مدیریتی بسیاری در میان بومیان وجود دارد که متاسفانه به دلیل مداخله برخی نهادهای قدرت در استان ، فرصت مشق مدیریت را به دست نیاورده اند. کسانی که بر اساس رایزنی و حمایت نهادهای کوچک و بزرگ قدرت بر کرسی مدیریت ها تکیه می زنند عملکرد خوبی نداشته اند. مدیر باید بر اساس کارنامه کاری و برنامه انتخاب و انتصاب شود نه اینکه تحمیل شود.

سلطانعلی عابدی