ماجرای امروز ایران با کشور همسایه مان افغانستان، بی شباهت به این ماجرا نیست. ایران بر اثر بازی دو استعمارگر روسیه و بریتانیا، بخش های زیادی از دو منطقه سیستان و خراسان را از دست داد تا افغانستان امروزی شکل گیرد. اختیار حوزه های آبریز ما به کشور برادر داده شد تا برادران افغان ما تا دل سرزمین سیستان و خراسان بزرگ راه یابند. افغانستانی که روزگاری متعلق به ایران بوده و مشترکات بسیاری با مردم ساکن شرق ایران دارند، همان حکم برادر کوچکتر همسایه قدیمی ما را دارد. برادری که حرمت برادری را نگه نمی دارد. ملک وراثتی را صاحب شده است. آب اشتراکی را به شوره زار گودزره روا می دارد، اما برای همسایه صاحب حق خود، روا نمی دارد.
آنقدر از حقابه گفته ایم که دیگر خود نیز ناامید و خسته شده ایم. وقتی از در نظر داشتن گزینه حمله موشکی به دو سد کمالخان و بخش آباد گفتم، همه تاختند وااسفای جنگ افروزی سر دادند.
موشک ها و ادوات نظامی در هر کشوری ساخته می شود تا منافع ملی را تامین کند. اگر حمله ای شد، دفع کند. اگر نیاز شد یکبار برای همیشه پوزه متجاوزین را به خاک بمالد تا بار دگر اذن تجاوز به مناطق مسکونی مرزی را در سر نپرورانند. سیاسیون ما تا دیروز نگران تطهیر کردن طالبان به عنوان یک برادر ناباب، راه را گم کرده بودند، اکنون با نگرانی باید دید چه توجیهی بر حمله مکررشان به مرز ایران در منطقه سیستان می آورند. شاید اگر همان چند موضع مقتدرانه فرماندهان نظامی مان نبود، غرور از دست رفته مان، بی درمان باقی می ماند.
طالب به چه زبانی بگوید با ایران و ایرانی برادری ندارد؟ در کلیپ ها که وعده تسخیر ۲۴ ساعته ایران را می دهد! هر روز با گالن های زرد تهدیدمان می کنند! تا حرف درگیری مرزی زده می شود، فرصت پوتین پوشیدن هم پیدا نمی کنند و خود را با موتور سیکلت می رسانند. این برادر ناباب که چونان همسایه قدیمی مان، خود و هدفش را عرضه کرده است. سیاسیون ما نمی خواهند عینک آفتابی خود را در شب بردارند؟ و تصمیم را بر عهده فرماندهان نظامی بگذارند تا در اوج درگیری از مواضع کنار آمدن، سخن نگویند؟
سلطانعلی عابدی








