آتش‌بس بدون تضمین، مقدمه تهدید دوباره است
آتش‌بس بدون تضمین، مقدمه تهدید دوباره است
پذیرش آتش‌بس، آن هم در شرایطی که کشور در موضع قدرت و ابتکار عمل قرار دارد، امری بسیار حساس و چندوجهی است. اگرچه پایان جنگ همواره مطلوب مردم و سیاست‌گذاران است، اما نباید فراموش کرد که آتش‌بس، زمانی می‌تواند مفید و مؤثر باشد که محصول برتری میدانی، بلوغ راهبردی و اخذ امتیازات مشخص باشد؛ نه نتیجه‌ی فشار بیرونی یا ملاحظات دیپلماتیک.

در جنگی که دشمن، آغازگر تجاوز بوده و طی آن، زیرساخت‌ها و جان نیروهای ایرانی هدف قرار گرفته‌اند، سخن گفتن از آتش‌بس بدون توجه به واقعیت‌های میدانی، بی‌توجهی به حقوق ملت ایران است. پذیرش آتش‌بس در این شرایط نباید به‌معنای عقب‌نشینی از موضع قدرت تعبیر شود، بلکه باید همراه با شروط روشن و قابل‌پایش باشد.

آمریکا، که اکنون خود را به‌عنوان واسطه و میانجی در مسیر توقف درگیری‌ها معرفی می‌کند، در واقع طی این مدت در جایگاه شریک نظامی رژیم صهیونیستی عمل کرده است. هم‌زمان با حملات، اطلاعات میدانی در اختیار اسرائیل گذاشت، سامانه‌های دفاعی‌اش را در منطقه فعال کرد و از خاک متحدانش برای عملیات پشتیبانی استفاده نمود. چگونه می‌توان به میانجی‌گری بازیگری اعتماد کرد که خود، بخشی از میدان درگیری است؟

افزون بر این، باید به یک نکته بسیار مهم در رفتارشناسی این رژیم اشاره کرد؛ سابقه صهیونیست‌ها در نقض مکرر آتش‌بس‌ها. در بسیاری از درگیری‌های منطقه‌ای، از جمله جنگ ۲۰۰۶ لبنان، نبردهای مکرر در غزه (به‌ویژه در سال‌های ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱)، اسرائیل آتش‌بس‌های اعلام‌شده را یا رعایت نکرده، یا ساعاتی بعد با حملاتی هدفمند آن‌ها را نقض کرده است. نمونه‌هایی چون بمباران شهر رفح پس از توافق آتش‌بس در سال ۲۰۱۴، یا حمله به کاروان امدادی در نوار غزه پس از توافق ۲۰۲۲، نشان می‌دهند که این رژیم در استفاده ابزاری از آتش‌بس برای زمان‌خریدن و بازسازی مواضع تهاجمی خود، سابقه‌ای آشکار دارد.

مردم ایران باید بدانند که در منطق دفاع مشروع، آتش‌بس زمانی پذیرفتنی است که نه از سر ترس یا شتاب، بلکه از موضع اقتدار و با تأمین شروط ملی صورت گیرد. از جمله این شروط می‌توان به توقف قطعی حملات، اخذ تضمین‌های رسمی از نهادهای معتبر بین‌المللی یا منطقه‌ای و حفظ کامل آمادگی نیروهای دفاعی اشاره کرد. خوشحالی شتاب‌زده از اعلام آتش‌بس، بدون بررسی دقیق شرایط و ضمانت‌های آن، امری عاقلانه نیست. چرا که تجربه‌های منطقه‌ای، به‌ویژه در نبردهای غزه و لبنان، بارها نشان داده‌اند که دشمن پس از اعلام آتش‌بس، از فرصت ایجادشده برای بازسازی توان تهاجمی، جابه‌جایی تجهیزات و طراحی عملیات جدید استفاده کرده است. بنابراین، هر آتش‌بس بدون این شروط، بیش از آن‌که گامی به‌سوی صلح باشد، فرصتی برای بازسازی دشمن و مقدمه‌ای برای دور تازه‌ای از تهدید خواهد بود.

تجربه‌های تاریخی ملت ایران و منطقه نشان داده‌اند که بسیاری از آتش‌بس‌ها، تنها برای خرید زمان توسط طرف متجاوز به کار رفته‌اند. زمانی که دشمن در تنگنای نظامی و رسانه‌ای قرار می‌گیرد، پیشنهاد آتش‌بس را مطرح می‌کند تا از فشار افکار عمومی و پاسخ متقابل نجات یابد. در این شرایط، اگر آتش‌بس بدون قید و شرط و بدون تضمین پذیرفته شود، در واقع نوعی غفلت راهبردی رخ داده است.

بنابراین، مردم ایران باید بدانند که هرچند توقف جنگ خواسته‌ای انسانی و شریف است، اما اعتماد کامل به آتش‌بس در چنین موقعیتی ساده‌انگاری خواهد بود. در شرایطی که دشمن هنوز تعهدی عملی نشان نداده، رسانه‌هایش مشغول تحریف واقعیت هستند و حامیانش همچنان در حال تجهیز و تهییج‌اند، دل بستن به آتش‌بس، بدون دیدن تصویر کامل میدان، اشتباهی تاریخی خواهد بود.

آتش‌بس زمانی ثمربخش است که طرف مقابل، نه با زبان تهدید، بلکه با زبان شکست، آن را پذیرفته باشد.