پس از حمله اعراب به ایران، فرهنگ ایرانی دو سده به محاق رفت. از قرن سوم به بعد، با پایمردی حکومت های محلی ایرانی مانند طاهریان، صفاریان، سامانیان و … زمینه برای بازتعریف هویت ایرانی به تدریج فراهم شد. بزرگانی مانند حکیم توس، شهاب الدین سهروردی و … رفته رفته در گستره فرهنگ ایرانی به ظهور رسیدند و داربست فرهنگی استواری پدید آوردند که هویت ایرانی با تکیه بر آن بالندگی و شکوفایی قابل اعتنایی دست یافت. ایرانیت و اسلامیت به دلیل متافیزیک و بنیان های وجود مشترک شان با یکدیگر تلفیق شدند و میراث باستانی ایرانیان پس از ورود اسلام به ایران، به تدریج دوباره صورتبندی شد. روند بازتعریف ایرانیت سده های متمادی با شکل گیری جنبش های فرهنگی سترگ تداوم یافت. پس از نُه سده تلاش و تکاپو، سرانجام در دوره صفویه، درک ایرانی از اسلام تشخص و تعین پیدا کرد. ایرانیان با تکیه بر این فهم شان از اسلام که در چارچوب فرهنگ شان چهره بسته بود، استقلال سیاسی و نظامی شان را نیز بازیافتند. ایرانِ پس از اسلام همواره بخشی از جهان اسلام بوده؛ اما هویت مستقلش را حفظ کرده و هیچگاه در آن ادغام نشده است.
هویت ایرانی که برآیند هویت های بومی جای جای ایران از جمله سیستان و بلوچستان است، رنگین کمان زیبایی است که تنوع و چشم نوازی اش مرهون تمامی هویت های اقوام و گروههای جمعیتی ایران است. این اقوام و فرهنگ های گوناگون کلیتی به نام هویت ایرانی را شکل داده اند. هویت های مانند سیستانی، بلوچ و … هر کدام یکی از رنگ های دلنشین رنگین کمان هویت ایرانی هستند. آنها به اینکلیت اعتبار می دهند و در عین حال از آن شکوه و اعتبار می گیرند. هویت خواهی معقول و منطقی در چارچوب ایرانیت ممدوح و پسندیده است؛ اما اگر کسانی بخواهند هویت بومی شان را در مقابل هویت ملی قرار دهند، بر سر شاخ نشسته اند و بُن می برند.
هویت خواهی معقول و منطقی در میان اقوام ایرانی موضوعی نیست که کسی با آن مخالفتی داشته باشد. نکته غیر قابل قبول، تلاش های بی مبنایی است که در راستای هویت سازی جعلی و کاذب صورت میگیرد.به چالش گرفتن هویت ملی و تلاش برای تضعیف آن به بهانهی دفاع از ایرانیت، اسلامیت، هویت قومی و … پیامدهای جبران ناپذیری دارد. چندی است، هم در سیستان و هم در بلوچستان جماعتی نا آگاه که ذهن و ضمیرشان آلوده به منازعات قومی سخیف است در تقابل با یکدیگر، خواسته یا ناخواسته هویت ملی ایرانی را به مخاطره می افکنند. این جماعت به ویژه در فضای مجازی جولان میدهند و با ذهنیت بیمارگونه، بیرق و نقشه های مجعول تهیه و منتشر می کنند. برخی از این افراد تحت تاثیر القائات شماری از گروهها و پایگاههای مجازی که از سوی افرادی در سیستان واقع در مرزهای سیاسی افغانستان و بلوچستان پاکستان قرار دارند، گاه حتی به بهانه ایرانیت، هویت ملی ایرانی را مورد تهدید قرار میدهند. این گروه ها از نبود راهبرد فرهنگی مناسب و ضعف حوزه فرهنگ در استان سیستان و بلوچستان بهره میبرند و ذهنیت شماری از مردمان استان به ویژه جوانان را در پیوند با ایرانیت مشوَه می کنند. تقویت تعلق خاطر اهالی سیستان و بلوچستان به ایرانیت، حرمت نهادن به فرهنگها و هویتهای بومی این خطه، تمرین مدارا و درک حضور دیگری، از رهگذر میدان دادن به شخصیت های فرهنگ مدار و آگاه و با رونق بخشیدن به حوزه پر اهمیت فرهنگ در این خطه، قابل حصول است. نهادهای فرهنگی استان به حای برگزاری برنامه های تبلیغاتی ضعیف و کم مایه که جز ضایع کردن منابع مالی و انسانی ثمری ندارد، بهتر است رویکردشان را به حوزه فرهنگ و تکاپوهای فرهنگی تغییر دهند و به دلسوختگان فرهنگ و هنر استان، نه آداب دانان و داعیه داران مطیع و بی خاصیت، میدان دهند. همان گونه که بارها گفته شده، بزرگترین مانع توسعه استان مانع معرفتی است؛ گرهی که جز به سرپناه فرهنگ و فرزانگی گشوده نمیشود.
سرمقاله نشریه زال
هویت ایرانی
"شعر" بارزترین و مهم ترین مولفه فرهنگ ایرانی است. گره خوردن عاطفه، خیال و اندیشه را شعر خوانده اند. ایرانیا و هویت ملی به مثابه شعر است. در این کلیت که وحدت در کثرت موج میزند، ایرانیت و اسلامیت چنان به یکدیگر پیوند خورده اند و همساز و همنوا شده اند که هویت ایرانی بدون یکی از آن ها بی معنا و ناموزون میشود.
لینک کوتاه :
https://www.diyareayyar.ir/?p=15774
برچسب ها
اسلامیت ایالت بلوچستان پاکستان ایرانیت حمله اعراب به ایران سیستان افغانستان سیستان شرقی شعر صفاریان صفویه قاسم سیاسر ماهنامه زال منازعات قومی نشریه زال هویت ایرانی هویت سازی کاذب هویت قومی هویت ملی ورود اسلام به ایران
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.