دل نوشته تلخ و دردآور یک کارگر شهرداری
دل نوشته تلخ و دردآور یک کارگر شهرداری
دل نوشته یک کارگر که در کانال خانه کارگر منتشر شده عینا بازنشر می شود تا شاید مسوولان دست اندرکار اقدامی از سر دلسوزی انجام دهند.؛ این نامه بدون ویرایش منتشر می شود.

سلام

تورا خدا این صدای من را بذارید در کانال خودتان که خیلی تحت فشار استم

من اول یک مرد استم بعد یک کاری‌گر شهرداری استم، زندگی من جهندم است، صاحب خانه من رو جواب کرده، دیگر توان ندارم ادامه بدم، مغازه دار محله حساب من را بسته! میگه دیگه به تو جنس غرزی نمیدم، مهمان نمیاد چون می‌دونه خونه من حتی چای نیست بهش بدم، مهمانی نمیتوانم برم، تفریع نمیتوانیم بریم،، چند ماه به ما حقوق ندادن، مگر چیز زیاد خواستم، فقط می‌خوام حقوق من رو سر ماه بدهن، جلو زن خود شرمنده استم، جلو بچه خود آب میشم، وسایل مدرسه میخواد و یک لباس فرم مدرسه، بیمه ما چند ماه رد نمیشه، نمیشه به زن و بچه خود بگم مریز نشید که بیمه نداریم، آزاد هم سخت است درمان کردن، چرا من کاری گر اذیت میکنن، چرا حرف ما کاری‌گرها را کسی گوش نمیده. دیگه خسته شدیم، وقتی مردم ما را میبینن گله میکنن چرا خیابون و کوچه تمیز نیست، اول میگم والله تمیز میکنیم، بعد دل درد بهشون میگم به چه امید کار کنم، چند ماه حقوق ندارم، ترس‌اندن من را که همین است وگرنه اخراج میکنم، من مرد استم و قرور دارم شب ناچار میشم برم کارتن و لاستیک جم کنم که بفروشم و پول نان و آب رو در بیارم عداقل، اخر کجای دنیا یه کاری گر شهرداری چون حقوق و بیمه ندارد کارتن و لاستیک جم میکنه، بدین حقوق من رو سر موقع بیمه من رو رد کنید از خدا بترسید آه دل من کنده شده تا کی من رو به عنوان برده نگاه میکنین.من آدم استم من هم نفس میکشم من هم زن و بچه دارم.خودتان اگر یک‌ماه حقوق نگیرید چکار میکنید.