به بیان دیگر، این وضعیت نمایای جامعه ای است که انگار درسنت جا مانده و از مدرنیسم و پسا مدرنیسم که جهان معاصر را درنوردیده است، کمترین تاثیر و تاثر را پذیرفته و هنوز در دنیای پر از مانع و ترمز این ساختارهای کهن و ارزشهای کهنه آن روزگار می گذراند. ساختار و ارزشهای سنتی که تظاهر و مصداق عینی آن خود را در واحد طایفه نشان می دهد و برای رفع نیازهای در دنیای کهن بوجود آمده، متاسفانه بدلایل متعدد خود را باز تولید کرده و با ضد ارزشهایی مانند افتخار به گذشته موهوم و مبهم، گرایش به اسلحه و خشونت، تقدیس و اسطوره سازی ازخشونت طلبان و… بر هر چه بستر، عامل و ابزار پیشرفت، توسعه و تحول است، تیغ می کشد و جامعه را در ایستایی و ترمز قرار می دهد.
در بیان چرایی منازعات طایفه ای سخن زیاد است، اما از مهمترین دلایل این درگیریها در استانی با ساختاری قبیله ای و عشیره ای می توان به مواردی مانند «آسیب های اجتماعی و از جمله درگیریهای طایفهای ارتباط مستقیمی با شاخصها و نماگرهای مهم اقتصادی کلان کشور و استان دارد، در شرایط افت شاخصها، آسیب ها و درگیریهای طایفه ای گسترش پیدا می کنند»، «فقر منابع طبیعی و غیر طبیعی، ثروت اندک موجود در استان و تقاضای پر تعداد برای منابع، منجر به درگیری طوایف و افراد برای دسترسی به منابع می شود»، «اختلافات بروز یافته ناشی از اقتصاد غیر رسمی و غیرقانونی، امکان مراجعه به محاکم قضایی رسمی را فراهم نمی کند و شیوه های غیر معمول احقاق حق نظیر گروگان گیری و مراجعه به محاکم فاقد صلاحیت غیر رسمی و… رونق می گیرد»، «تنش های آبی و اختلافات فراوان ملکی»، « درگیریها و خشونت های مرتبط با مسائل ناموسی و اختلافات خانوادگی»، « تاکید بیش از حد بر جمع و طایفه و ارزشهای طایفه ای و اجتماعی کردن نسلهای مختلف بر مبنای حفاظت و حراست از مرزهای طایفه ای»، «در دسترس بودن سلاحهای سرد و گرم مجاز و غیر مجاز در دست افراد طایفه ای فاقد صلاحیت با عناوین مختلف قانونی و غیر قانونی » و… اشاره داشت.
پیامدهای منازعات و درگیریهای طایفه ای در ابعاد مختلف فردی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی قابل مشاهده است. متاسفانه خشونت های طایفه ای، امنیت و احساس امنیت روانی جامعه، ثبات و شرایط ایمن در زندگی خانوادگی و جمعی، از همه مهمتر مانایی و ماندگاری منابع انسانی و سرمایه ها را به مخاطره می افکند و سبب مهاجرت آنها می شود. از طرف دیگر به دلیل اینکه در ساختار طایفه ای و نظام شبه کاستی استان، هویت فردی ذیل هویت طایفه ای و طبقاتی تعریف می شود و اساسا” هویت مستقل فردی و حتی اعلام برائت افراد از هویت قبیله ای محلی از اعراب ندارد، به محض شروع تنش ها و خشونت های طایفه ای، همه افراد یک قبیله فارغ از اینکه چقدر در وقوع درگیریها نقش داشته اند، به یک میزان در معرض انتقامجویی های طایفگ ای قرار می گیرند.
برای کاهش درگیریها و منازعات قبیله ای، اولین گام شکستن، درهم آمیختگی، جایگزین کردن ساختار، هویت، ارزشها، بازیگران و کنشگران طایفه ای با ساختارها، بازیگران و ارزشهای دنیای مدرن نظیر قانون و تقویت محاکم رسمی و قانونی و توجه به نیروهای علمی و کارشناسی در جامعه است. متاسفانه «دموکراسی ناقص»، «مشروعیت دادن یه قلمرو و بازیگری سرداران طوایف از سوی حاکمیت و نخبگان» و «برخی از سیاستهای امنیتی طایفه محور» طی یک دهه اخیر به رونق و احیای مجدد ساختار طایفه و بازیگرانش کمک بسیار کرده است. متاسفانه به دلیل اینکه در سلسله مراتب، تفکرات و ارزشهای حاکم بر طایفه، فعالیتهای فکری، اجتماعی و اقتصادی و… با محدودیت و سختی روبروست و هر از چندگاهی این ساختار کهن برای ادامه حیاتش، فرزندان شایسته ای را قربانی می کند تا بقای نامبارکش را امکانپذیر سازد.
- نویسنده : یاسر کرد