حمله والدین به معلمان مدرسه، فارغ از انگیزه و زمینههایش، نمادی است از شکستن مرزهایی که نسلها آنها را مقدس میشمردند. معلم، در هر تمدن و هر جامعهای، نه تنها منتقلکننده دانش، بلکه پرورشدهنده ارواح و سازنده آینده است. او همان کسی است که در تاریکیهای جهالت، چراغ راه روشنایی برمیافروزد.
در گذشتهای نه چندان دور، حتی زمانی که تنبیه و رفتار خشن معلمان با شاگردان، جزئی پذیرفته شده از نظام آموزشی بود، باز هم هیچگاه جامعه اجازه نمیداد که دست بر معلم بلند شود. احترام به استاد و معلم، نه از روی ترس، بلکه از روی درک عمیق ارزش علم و دانش بود. والدین میدانستند که معلم، امین آینده فرزندانشان است، اما آنچه این واقعه را دوچندان تلخ میسازد، این است که قربانیان این حمله ناجوانمردانه، بانوان معلم بودهاند. در سرزمین سیستان و بلوچستان، جایی که سنتها و ارزشهای کهن هنوز در رگهای جامعه جریان دارد، زن همواره از جایگاه ویژه و احترام خاصی برخوردار بوده است.
در این سرزمین که چادر زنی میتوانست آتش جنگ را خاموش کند و صلح را به ارمغان آورد، جایی که توهین به زن میتوانست شعله جنگها را برافروزد، چگونه ممکن است که دست بر بانوی معلم بلند شود؟ چگونه ممکن است که همان دستهایی که باید در برابر زن به احترام برافراشته شود، بر او دست درازی کند؟
این رویداد، آینهای است که چهره زشت انحطاط اخلاقی را بازتاب میدهد. زمانی که پایههای احترام فرو میریزد، جامعه به سوی هرج و مرج سقوط میکند. نابودی احترام به معلم، در واقع نابودی احترام به خود علم و دانش است و زمانی که جامعه علم و دانش را محقر بشمارد، محکوم به نادانی و عقبماندگی خواهد بود.
بر حملهکنندگان است که به خود بازگردند و در آینه وجدان خویش بنگرند. آیا با این عمل، نمونه مناسبی برای فرزندان خود شدهاند؟ آیا درس احترام و کرامت انسانی که میخواهند به آنها بیاموزند، با این رفتار هماهنگ است؟
احترام به معلم، احترام به علم است. احترام به زن معلم، احترام به مادر و خواهر و دختر هر خانواده است. روزی که این ارزشها زیر پا گذاشته شود، روز سقوط جامعه خواهد بود.
باشد که این حادثه تلخ، زنگ خطری باشد که جامعه را از خواب غفلت بیدار کند و همگان را به بازنگری در رفتار و نگرش خود وادارد، تا دوباره دیوار احترام و کرامت انسانی بنا شود و این سرزمین کهن، بار دیگر سنگر ارزشهای اصیل انسانی گردد.








