کتاب سیستان و بلوچستان، تاریخ، فرهنگ و هویت “نوشته قاسم سیاسر” در آیینه نگاه دکتر محمود فاضلی بیرجندی
کتاب سیستان و بلوچستان، تاریخ، فرهنگ و هویت “نوشته قاسم سیاسر” در آیینه نگاه دکتر محمود فاضلی بیرجندی
دکتر محمود فاضلی بیرجندی، تاریخ‌پژوه ژرف‌نگر و مترجم نام‌آشنای عرصۀ متون کلاسیک، از چهره‌های درخشان فرهنگ و ادب این مرز و بوم است. وی که در ۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۱ در بیرجند دیده به جهان گشود، با عشق به تاریخ ایران، تحصیلات خویش را تا مقطع دکترای تاریخ پی گرفت.

این ادیب مورخ با همتی والا، به احیای متون ناب تاریخی همت گمارده و در ترجمه‌آثاری چون «تاریخ سِبِئوس» و «گاهنامه تئوفانس» – که از سرچشمه‌های زلال تاریخ ایران باستان‌اند – چنان دقتی به کار می‌برد که برای یافتن معادلی دقیق، یک ماه با اهل فن مشورت می‌کند و حتی یک اثر را ۲۵ بار بازنویسی می‌نماید. او همچنین با عشقی وافر به زادگاه خویش، آثاری چون «تاریخچه‌ای از فرمانروایان خراسان» و «نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی» را تألیف نموده است.
فاضلی بیرجندی را می‌توان میراث‌داری شایسته خواند که با قلمی توانا و دانشی گسترده، پلی استوار بین ایران دیروز و امروز بنا نهاده و گنجینه‌ای گران‌قدر از تاریخ این سرزمین را برای آیندگان به ارمغان گذاشته است.

دکتر محمود فاضلی بیرجندی:
کتاب تازه­‌ای به دستم رسید از خاوران ایران و از دوستی بس گرامی. نتوانستم خودداری کردن که تا انتها نخوانده، سخنی در معرفی کتاب ننویسم. که هر بار چیزی از سیستان و بلوچستان می‌رسد در دلم لرزی می‌افتد، جان‌بخش، از جنس خروش رخش:
خروشیدن رخشم آمد به گوش
دل و جان من تازه شد زین خروش.
قاسم سیاسر، نویسنده کتابش را «سیستان و بلوچستان؛ تاریخ، فرهنگ و هویت» نام نهاده.
کتاب، نوشتارهای نویسنده است که پیش­تر در نشریه «زال» چاپ شده بود. زال را هم همین آقای سیاسر در زاهدان منتشر می­‌کند.
قاسم سیاسر سال­‌هاست که به خاوران ایران می­‌اندیشد. مرادم از اندیشیدن به معنای درست این واژه است که نگرانی را هم می­‌رساند. او نگران استانی است که راه توسعه آن سنگلاخی­‌تر است از بقیه ایران.
سیستان و بلوچستان استانی است که نامش بر دو هویت دلالت می­‌کند و دست روزگار چنانش کرده که بر روی چندین گسل ایستاده. یکی گسل دینی، و دو یا چند گسل قومی؛ و هم بر مرز ایران ایستاده با دو کشوری که هر دو کانون­‌هایی از دردسر در دنیای امروزند.
آقای سیاسر به همه این جنبه­‌های استان آگاه است و به این­‌ها اندیشیده و خوشا که در هر باره نوشتارهایی ارزمند برجا گذاشته تا بهره اندیشه­‌هایش برای دلسوزان بماند.
برخی از نوشته­‌های این کتاب را که باز می­‌خواندم در دلم آمد که نویسنده به مرزهای پرداختن نظریه در باره رخدادها و چیستی و چگونگی آن نزدیک شده. کاش که او از زمانه برمی­‌آسود و آسایشی سزاوار می­‌داشت تا در پرتو آن بتواند بی­‌غم زمانه به کار نظری در باره استان برسد. قاسم سیاسر این اندازه و وسعت دل را دارد.
کتاب آقای سیاسر ۱۸ مقاله است. او رخدادهای استان را از دوره­‌های صفوی و قجری تا به زمانه پهلویان با نگاه تحلیلی و با آگاهی روشن تاریخی برمی­‌رسد. چنان که خواننده افزون بر آگاهی از آنچه در آن استان گذشته از روش و نگرش نویسنده می­‌آموزد تا به رخدادهای پیرامون خودش هم از سر درنگ و باریک­‌بینی بنگرد.
آگاهی تاریخی فرداد نوشتارهای آقای سیاسر است. او تاریخ محل و تاریخ میهن را می­‌شناسد. پیش از این هم کتاب­‌هایی در پیرامون تاریخ محلی منتشر کرده، با همان  نگاه روشن و اندیشمندی که بنیاد آن میهن­‌دوستی است.
این فرداد دیگر اوست: فروزان داشتن آتش میهن­‌دوستی در سرزمینی که بداندیشان می­‌خواهند آن را کانون جداسری فرانمایند. چیزی که اندر دل مردمانش نتوان یافت.
من سالیانی در آن سرزمین بوده­‌ام و آزموده­‌ام خیزاب­‌های ایراندوستی را که از دل­‌ها برمی­‌آید. آنجا هنوز بوی امارت سیستان و آوای پر سیمرغ را توان شنید. هنوز رستم و دستان هستند. هنوز دنباله شاهنشاهان کیانی را توان در نام­‌های خاندان­‌ها بازیافت و بازشناخت. هنوز دریاچه هامون و آب هیرمند شکوهمند برجاست، و آن خویشکاری تاریخی بهر رستگاری ایران. سیستان و بلوچستان را سرزمین مردم ایراندوست می­‌شناسم. از برتر ایراندوستان.
دست‌هایی رسانه­‌ها را انباشته دارند از چیزهایی جز این. بگویم که بیشینه سخنان رسانه­‌ها دروغ است و متوجه سود انیرانیان: ارتجاع سرخ و سیاه! با هر چهره پلیدش.
دریغی در دل می­‌ماند که سرزمینی بدان پهناوری با آن همه داشته‌ها را غرقه دارند در چندین ناکامی­‌ها، و باز دریغا که گویا دست­‌ها در کار است تا نگذارد همانندان آقای سیاسر زیاد شوند و نیروی اندیشه ایشان به عمل جمعی پیوند بخورد.
کتاب را انتشارات لوار در زاهدان منتشر کرده. این هم شگفتانه­‌ای است دیگر از آن سرزمین گرما و مهر که مردانی هستند که بنیاد انتشارات بنهند اندرین زمانه که دست­‌های بدکنش، ناشران بزرگ ما را از نا و نفس انداخته است.