این ادیب مورخ با همتی والا، به احیای متون ناب تاریخی همت گمارده و در ترجمهآثاری چون «تاریخ سِبِئوس» و «گاهنامه تئوفانس» – که از سرچشمههای زلال تاریخ ایران باستاناند – چنان دقتی به کار میبرد که برای یافتن معادلی دقیق، یک ماه با اهل فن مشورت میکند و حتی یک اثر را ۲۵ بار بازنویسی مینماید. او همچنین با عشقی وافر به زادگاه خویش، آثاری چون «تاریخچهای از فرمانروایان خراسان» و «نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی» را تألیف نموده است.
فاضلی بیرجندی را میتوان میراثداری شایسته خواند که با قلمی توانا و دانشی گسترده، پلی استوار بین ایران دیروز و امروز بنا نهاده و گنجینهای گرانقدر از تاریخ این سرزمین را برای آیندگان به ارمغان گذاشته است.
دکتر محمود فاضلی بیرجندی:
کتاب تازهای به دستم رسید از خاوران ایران و از دوستی بس گرامی. نتوانستم خودداری کردن که تا انتها نخوانده، سخنی در معرفی کتاب ننویسم. که هر بار چیزی از سیستان و بلوچستان میرسد در دلم لرزی میافتد، جانبخش، از جنس خروش رخش:
خروشیدن رخشم آمد به گوش
دل و جان من تازه شد زین خروش.
قاسم سیاسر، نویسنده کتابش را «سیستان و بلوچستان؛ تاریخ، فرهنگ و هویت» نام نهاده.
کتاب، نوشتارهای نویسنده است که پیشتر در نشریه «زال» چاپ شده بود. زال را هم همین آقای سیاسر در زاهدان منتشر میکند.
قاسم سیاسر سالهاست که به خاوران ایران میاندیشد. مرادم از اندیشیدن به معنای درست این واژه است که نگرانی را هم میرساند. او نگران استانی است که راه توسعه آن سنگلاخیتر است از بقیه ایران.
سیستان و بلوچستان استانی است که نامش بر دو هویت دلالت میکند و دست روزگار چنانش کرده که بر روی چندین گسل ایستاده. یکی گسل دینی، و دو یا چند گسل قومی؛ و هم بر مرز ایران ایستاده با دو کشوری که هر دو کانونهایی از دردسر در دنیای امروزند.
آقای سیاسر به همه این جنبههای استان آگاه است و به اینها اندیشیده و خوشا که در هر باره نوشتارهایی ارزمند برجا گذاشته تا بهره اندیشههایش برای دلسوزان بماند.
برخی از نوشتههای این کتاب را که باز میخواندم در دلم آمد که نویسنده به مرزهای پرداختن نظریه در باره رخدادها و چیستی و چگونگی آن نزدیک شده. کاش که او از زمانه برمیآسود و آسایشی سزاوار میداشت تا در پرتو آن بتواند بیغم زمانه به کار نظری در باره استان برسد. قاسم سیاسر این اندازه و وسعت دل را دارد.
کتاب آقای سیاسر ۱۸ مقاله است. او رخدادهای استان را از دورههای صفوی و قجری تا به زمانه پهلویان با نگاه تحلیلی و با آگاهی روشن تاریخی برمیرسد. چنان که خواننده افزون بر آگاهی از آنچه در آن استان گذشته از روش و نگرش نویسنده میآموزد تا به رخدادهای پیرامون خودش هم از سر درنگ و باریکبینی بنگرد.
آگاهی تاریخی فرداد نوشتارهای آقای سیاسر است. او تاریخ محل و تاریخ میهن را میشناسد. پیش از این هم کتابهایی در پیرامون تاریخ محلی منتشر کرده، با همان نگاه روشن و اندیشمندی که بنیاد آن میهندوستی است.
این فرداد دیگر اوست: فروزان داشتن آتش میهندوستی در سرزمینی که بداندیشان میخواهند آن را کانون جداسری فرانمایند. چیزی که اندر دل مردمانش نتوان یافت.
من سالیانی در آن سرزمین بودهام و آزمودهام خیزابهای ایراندوستی را که از دلها برمیآید. آنجا هنوز بوی امارت سیستان و آوای پر سیمرغ را توان شنید. هنوز رستم و دستان هستند. هنوز دنباله شاهنشاهان کیانی را توان در نامهای خاندانها بازیافت و بازشناخت. هنوز دریاچه هامون و آب هیرمند شکوهمند برجاست، و آن خویشکاری تاریخی بهر رستگاری ایران. سیستان و بلوچستان را سرزمین مردم ایراندوست میشناسم. از برتر ایراندوستان.
دستهایی رسانهها را انباشته دارند از چیزهایی جز این. بگویم که بیشینه سخنان رسانهها دروغ است و متوجه سود انیرانیان: ارتجاع سرخ و سیاه! با هر چهره پلیدش.
دریغی در دل میماند که سرزمینی بدان پهناوری با آن همه داشتهها را غرقه دارند در چندین ناکامیها، و باز دریغا که گویا دستها در کار است تا نگذارد همانندان آقای سیاسر زیاد شوند و نیروی اندیشه ایشان به عمل جمعی پیوند بخورد.
کتاب را انتشارات لوار در زاهدان منتشر کرده. این هم شگفتانهای است دیگر از آن سرزمین گرما و مهر که مردانی هستند که بنیاد انتشارات بنهند اندرین زمانه که دستهای بدکنش، ناشران بزرگ ما را از نا و نفس انداخته است.








