حکایت عجیب یک بیمار سوختگی در ایام نوروز
حکایت عجیب یک بیمار سوختگی در ایام نوروز
با علم به اینکه این نوشته هیچ پاسخ و اقدامی نخواهد داشت، فقط برای مخاطب قراردادن وجدان انسانی می نویسم؛ فرزندمان غروب روز ۵ فروردین دچار سوختگی و توسط اورژانس به بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) زاهدان منتقل شد...

در اورژانس کارهای اولیه انجام و بیمار راهی آی سی یو می شود. هیچ متخصص سوختگی تا بعد از تعطیلات در استان نیست. متخصص جراحی پلاستیک هم نداریم. پزشک معالج بیمار فوق تخصص جراحی گوارش است ولی حتی او هم در زاهدان نیست و در حالیکه بایستی آنکال باشد، پاسخگوی تلفن ریاست بیمارستان، بخش و… نیست. توصیه همه کادر درمان این است که بیمارتان را منتقل کنید.

امکان انتقال با هواپیما فراهم نمی شود چون دفتر ایران ایر تا نیمه فروردین تعطیل است و سایر شرکت‌ها هم بیمار نمی پذیرند. بالاخره فرم پذیرش با لابی گرفته می شود، اما پزشک بیمارستان طوری فرم را پر می کند که بیمار اعزام نشود! علاوه بر این پزشک‌معتمد ایرلاین هم غیر قابل دستیابی است. نهایتا تصمیم بر اعزام زمینی بیمار به مشهد است.

آمبولانس های خصوصی و بدون نظارت در مصیبت شهروندان با پیشنهادات محیرالعقول مستانه می رقصند و کسی جلودارشان نیست. بعد از برآورده شدن سه شرط بازدید بیمار، اخذ پذیرش از بیمارستان مقصد و پرداخت پول در مبدا قرار اعزام ۴۰ میلیون تومانی با آمبولانس گذاشته می شود، اما واسط گوشی را خاموش کرده و ۴ ساعت بعد از ساعت مقرر بیمار اعزام می شود. در مسیر راننده گرو کشی کرده و بعد از ۱۴ ساعت (تقریبا دو برابر زمان مورد انتظار) بیمار به بیمارستان می رسد. در مشهد اورژانس حاضر به پذیرش نیست و بعد از چانه زنی می پذیرد و… .

فشار و تنش روانی و خستگی دویدن ها برای بازخریدن آخرین نفس های جوانی ۳۰ ساله را تصور کنید و خودتان را جای وابستگان بیمار بگذارید که چه گناهی کرده اند که در فجایع اینچنینی در شهر خودشان باید تنها و بی پناه باشند؟! و…

در انتها از شرح استیصال بیماران هم استانی در شهرهای مشهد، تهران، یزد، شیراز و … می گذرم، اما

آقای دادستان! آقای نماینده! آقای استاندار! که در صحبت هایتان مدام از اطلاق واژه محرومیت به استان اظهار ناراحتی می کنید، این وضع نامش اگر محرومیت از امکانات، محرومیت از نظارت، محرومیت از حقوق انسانی و… نیست، چه نام دیگری دارد؟!