بیهقی و حسنک وزیر
بیهقی و حسنک وزیر
ابوالفضل بیهقی (زاده 385 ه.ق در حارث آباد بیهق (درگذشته 470 ه.ق) تاریخ‌نگار برجسته دوره غزنوی است که بخش عمدهای از زندگی خود را در دیوان رسایل غزنه گذراند و به مباشرت و ناظری رویدادهای سیاسی آن عصر رسید.

اثر بزرگ او تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی، تاریخ غزنویان است. بیهقی با روشی بدیع، تاریخنگاری را از فهرست کردن خشک وقایع به تاریخ-ادبیات یا داستان-تاریخ ارتقا داد. او خود می‌گوید: «من این تاریخ را نه از برای تفاخر مینویسم، بلکه تا خفتگان را بیدار کنم» . نثر بیهقی، روان، دقیق، مصور و آکنده از تحلیل‌های روانشناختی است که گذشته را به چشم یک درام انسانی مینگرد.

روش بیهقی در تاریخنگاری، او را از همگان متمایز می‌کند:

· تأکید بر مشاهده مستقیم و اسناد: او بارها تصریح میکند که “آنچه خود دیدم، مینویسم و آنچه نبوده است، از راستان میشنوم و میپرسم” . این توجه به سند و روایت موثق، اساس کار اوست.

· روایتگری داستانوار: بیهقی تاریخ را نه به صورت خشک و سالشمار، بلکه همچون یک روایت جذاب و پیوسته نقل میکند که در آن شخصیتها زنده و ملموس هستند.

· تحلیل روانشناختی و اخلاقی: او تنها به نقل “چه شد” بسنده نمیکند، بلکه به “چرا شد” میپردازد و با کنکاش در انگیزه‌ها و احوال درونی شخصیتها، برای خواننده پند و عبرت میگیرد .

· پرهیز از جانبداری: بیهقی با وجود خدمت در دربار، میکوشد منصف باشد و از تعصب و دروغ بپرهیزد. او خطاب به خواننده میگوید: «در تاریخی که میکنم، سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزییدی کشد… بلکه آن گویم که تا خوانندگان با من اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند» .

داستان حسنک وزیر، یکی از مشهورترین و دردناکترین فرازهای تاریخ بیهقی است که نمونه اعلای هنر روایتگری او به شمار میرود. خلاصه این ماجرای تاریخی از این قرار است:

· شخصیت تاریخی: حسنک، با نام کامل حسن بن محمد میکالی، از خاندانی اشرافی بود و آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی به شمار میرفت .

· اتهام اصلی: او پس از بازگشت از سفر حج، به دلیل پذیرفتن خلعت از خلیفه فاطمی مصر (که شیعه اسماعیلی و رقیب خلافت عباسی بغداد بود)، از سوی دشمنانش به قرمطی بودن (همانند اسماعیلیان) متهم شد. این اتهام، در آن زمان به منزله ارتداد و خروج از دین بود .

· بازی سیاست: پس از مرگ محمود، جنگ جانشینی بین دو پسرش، محمد و مسعود، درگرفت. حسنک از محمد حمایت کرد، اما مسعود پیروز شد. رقبای حسنک در دربار، به ویژه خواجه بوسهل زوزنی، از اتهام پیشین او و نیز خشم خلیفه عباسی استفاده کردند و مسعود را برای حذف این رقیب قدرتمند قانع ساختند .

· فرجام تراژیک: در نهایت، حسنک وزیر در ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی (۱۴ فوریه ۱۰۳۲ میلادی) به دستور سلطان مسعود و به فتوای خلیفه بغداد، به دار آویخته شد .

بیهقی در روایت این تراژدی، به خوبی نشان میدهد که اتهام مذهبی، تنها بهانهای برای حذف یک رقیب سیاسی بوده است. او با جزئیات دقیق، از تحقیرهای پیش از اعدام تا ایستادگی حسنک بر سر دار، صحنهای فراموشنشدنی از تقابل قدرت و عدالت را در تاریخ ادبیات ما حک کرده است.

ماجرای حسنک وزیر برای ادبدوسان و علاقهمندان به ادبیات فارسی از چند جهت اهمیت فراوان دارد:

· اوج هنر روایتگری: این بخش، نمونه بی نظیری از ادبیات داستانی-تاریخی است که در آن شخصیتپردازی، تعلیق، گفتوگو و توصیف چنان استادانه به کار رفته که گویی خواننده خود شاهد ماجراست.

· خلق یک تراژدی ایرانی: داستان حسنک، یک تراژدی اصیل یونانی نیست؛ بلکه یک تراژدی سیاسی-اخلاقی کاملاً ایرانی-اسلامی است که در آن غرور، قدرت، حسادت و تقدیر دست به دست هم میدهند تا قهرمان داستان را نابود کنند.

· منبع بینش تاریخی و اخلاقی: این روایت، درسی عمیق از ناپایداری قدرت، خطرات جهل مرکب و اهمیت خردورزی در سیاست ارائه میدهد.

· زبان و نثر شیوا: نثر بیهقی در این بخش، به عنوان یکی از استانداردهای نثر فصیح و متعادل فارسی شناخته میشود که هم از سادگی و روانی برخوردار است و هم از صنایع ادبی و بلاغی بهره میبرد.

حسنک وزیر یک شخصیت تاریخی است که مرگ تراژیک او در اثر دسیسه‌های درباری و اتهامات مذهبی، توسط بیهقی به گونهای روایت شده که برای همیشه در حافظه جمعی و ادبیات فارسی جاودان شده است. این روایت، نماد هنر بیهقی در آمیختن حقیقت تاریخی با قدرت تخیل ادبی و بینش اخلاقی است.