شاید یکی از دلایلی که تا مدتها سیستان و بلوچستانی ها نتوانستند گردان های مجزا و مستقل تشکیل دهند ، همین بود که برای تقویت گردان های لشکر از این نیروها استفاده میشد ، نظیر گردان های غواص ، تخریب، گردان های رفسنجانی ها ، شهربابکی ها ، کرمانی ها ، جیرفتی ها و…
سردار شهید حاج علی بینا “ره” را دوستان جبهه و جنگ خوب میشناسند ، او یکی از فرماندهان مورد اعتماد و محبوب سردار سلیمانی بود ؛ با محبت آرام ، نترس ، کم حرف ، برنامه ریز ، اهل شب زنده داری و در یک کلام او یک عارف به تمام معنا بود.
نقل می کنند همین آقای بینای کم حرف و آرام که کسی عصبانیت او را ندیده بود قبل از یکی از عملیات ها متوجه شده بود که قرار است از بچه های سیستانی سهم گردان او را ندهند ، آن فرمانده محجوب آنقدر عصبانی شده بود و داد و فریاد راه انداخته بود که همگان تعجب کرده بودند !!!
خبر به حاج قاسم سلیمانی رسیده بود که حاج علی بینا بسیار ناراحت است و گفته اگر قرار است از بچههای زابل در گردان من نباشند ، من گردان را تشکیل نداده و ساماندهی نخواهم کرد !!!
دست آخر به دستور حاج قاسم ، تعدادی از رزمندگان زابلی را به گردان ۴۱۴ حسین بن علی”علیهما السلام ” داده بودند و گردان تشکیل و آماده عملیات شده بود.
تاثیرات جنگ و دفاع مقدس به جای خود ، اما شخصیت بی نظیر حاج قاسم سلیمانی در ساختن بچه ها و مجموعه لشکر ۴۱ ثارالله “ع” بسیار موثر و مقوم اصلی بود.
حاج قاسم از همان دوران جنگ ویژه بود . خاص بود ، بی مانند بود ، نظر کرده بود، گاه و کلامش نافذ بود. اهل عمل بود ، به حکمت الهی محبتش بر دلها مینشست و در یک کلام بر دلها حکومت و فرماندهی می کرد .
قطعاً میرحسینی ها ، طیاری ها ، تاجیک ها ، فارسی ها ، مشایخی ها، زنگی آبادی ها ، باغبانی ها ، شفیعی ها ، مارانی ها ، بیناها ، سعیدی ها ، عابدینی ها ، سیرفرها ، پایدارها ، رئیسی ها ، خدری ها ، شول ها ، شهسواری ها ، بویر ها ، سدیدها ، بامری ها ، کازرونی ها ، عالی ها ، اعرابی ها ، فرخی ها ، معروفی ها و…. تربیت شده تفکر سلیمانی اند که خود یک “مکتب” بود.
مکتب_سلیمانی
شیوه و روش سلیمانی خیلی منحصر به فرد و جامع الاطراف بود،در بحبوحه جنگ و قبل و بعد از عملیات ،به لحاظ معنوی و اخلاقی خیلی مراقب خود و بچه ها بود و خدا هم در همه احوال از او مراقبت می کرد.
به قم می رفت،از محضر علمای اخلاق و آیات عظام و عرفا بهره می برد،در تزکیه خود جدیت داشت و روح خود را در مسیر الهی پرواز میداد،مرتب به دوستان جانباز و خانواده معظم شهدا سر میزد و از آنها خبر می گرفت و ملتمس دعا بود ، در عبادات و انجام امور دینی خیلی اهل مداقه و مراقبه بود و حقیقتا مانده ام،اصلا چرا این آدم در حوزه جنگ و نظامی گری پایش باز شد ، اما با نگاهی دقیق پاسخ روشن است ؛ جبهه و جنگ ما ظاهرش ، نظامی و نظامیگری بود ، اما در واقع دفاع بود و مقدس و در اصل و بطن آن تماماً عرفان ، معرفت و کشف و شهود بود و قاسم ما در این عرصه تعالی پیدا کرد و صیقل یافت وصاحب “مکتب” شد.
مکتبی که در توحید ، بندگی ، عقلانیت ، عدالت ، ایثار ، شجاعت ، بصیرت اخلاص ، زهد ، تقوا ، رأفت و نوع دوستی ، سیاست ، تکلیف مداری و …حرف ها برای گفتن دارد و “مکتب” حاج قاسم از هر منظر ، قابل بررسی و تحلیل و تدریس است و حالا حالاها باید تبیین شود.
سیستان و سلیمانی
رزمندگان و بچه های سیستانی با آن همه عشق و ادب و شجاعت و اخلاص و بی آلایشی و …حاج قاسم سلیمانی را عاشق خود کرده بودند و به تبع ، سردار نیز ، عاشق و دلباخته و شیفته سیستان ، همه بچههای سیستانی برای حاج قاسم عزیز بودند ، اگرچه میر حسینی و حاج محب و عالی و خدری ها ، برای دلبری کافی بودند.
کمتر دیده ام ، حاج قاسم سلیمانی آنطور که برای میرحسینی گریه میکرد و اشک می ریخت ،برای دیگران گریه کند .حق داشت ،میرحسینی همه چیز او بود ، سلیمانی چیزهایی در این دلاور مرد سیستانی دیده بود که شاید در دیگران وجود نداشت و میر حسینی را در قامت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله”ع” می دید و تصور می کرد ، در صورتی که برای خودش اتفاقی بیفتد و حتی اگر هم زنده بماند در هر جایی از دنیا که باشد ، به میرحسینی می تواند اعتماد کند ، چرا که در فرمایشات خود گفته بود: ” قاسم ؛
بزرگ لشکر ثارالله بود واقعا من امروز در هر ماموریتی جای خالی او را می بینم ، او ناجی همه عملیاتها بود ”
سپهبد شهید سلیمانی آنقدر شیفته سیستانی ها بود،که با همه مشغله ها و گرفتاریها و از همه مهمتر فراری بودن از پستها و موقعیت های مدیریتی تمایل داشت ، اگر روزی از این اوضاع جنگ و عملیات های نظامی و مسائل امنیتی فارغ شود ، دوست دارد فرماندارسیستان شود،تا شاید به این خطه ولایتمدار خدمتی کرده باشد و به مردم متدین و انقلابی دینش را اداء کرده باشد.
اما امروز آن مردی که می خواست فرماندار سیستان شود دیگر در میان ما نیست و هرگز فرماندار سیستان نخواهد شد ، اما روح او ناظر برماست ، مرام و مسلک او هست ، خدا کند درس بگیریم و مثل او “مرد میدان” باشیم.
- نویسنده : محمود کردستانی