سیستان نه صدا دارد و نه بزرگتر
سیستان نه صدا دارد و نه بزرگتر
ماجرای طرح رزاق یا فروش سوخت مازاد بر نیاز جایگاه ها یا هر اسمی دیگری که بر آن گذاشته اند، تکرار قصه های تلخ گذشته است. بودجه ها و برنامه هایی که برای سیستان تعریف می شود، اما کمکی به تسهیل زندگی و رفاه ساکنانش نکرده و به رنجی بزرگتر بدل می شود.

طرح رزاق با هدف کمک به درآمد ساکنان سیستان و جلوگیری از مهاجرت و ماندگاری مردم منطقه طراحی و اجرا شد. طرحی نافرجام که قبل از رشد، بروز و نمود دستاوردهایش مراسم تدفینش برگزار شد. نمایندگان دوره یازدهم سیستان که از اجرای این طرح شگفت زده شده بودند و هر کدام در تلاش برای تصاحب سهم بیشتری از مالکیت آن بودند، در هنگام انحراف مسیر روزه سکوت گرفتند. مدیران آن‌را افتخار دولت سیزدهم می دانستند و موج شادمانی و امید میان مردم راه افتاده بود ‌و تکریم ها حواله دولت می‌شد، اگر چه همه نیک می دانستند که درآمد این طرح به دلیل سرشکن شدن، خانوارهای محدودی را در بر می گیرد، اما با این ‌وجود از هیچ بهتر بود. روزها و ماه‌ها گذشت و حرف و حدیث ها و اخبار غیر رسمی حاکی از به بیراهه رفتن طرح و تغییر اهداف اولیه داشت تا این‌که طرح رزاق یا همان فروش سوخت مازاد بر نیاز جایگاه ها با نامه ستاد مبارزه کالا و ارز تعطیل شد.

در روزهای گذشته نمایندگان سیستان در نشست با خبرنگاران از واقعیتی تلخ پرده برداشتند. طبق اطلاع رسانی فرهاد شهرکی نماینده سیستان، درآمد این طرح به خرید هتل در مشهد کنار بیمارستان سینا با هدف اسکان همراهان بیماران، خرید سه هواپیما برای راه اندازی زاهدان ایر، کمک به کارخانه بافت بلوچ، کمک به میگو کاران چابهار، اختصاص بودجه برای رفع مشکلات طرح شده منطقه توسط ائمه جمعه و نوشتن فیلمنامه یعقوب لیث اختصاص یافته است.

چرا کمک به صنایع ایرانشهر، چابهار و زاهدان (و ائمه جمعه)؟ مگر مردم این شهرها هم در خطر توفان های سهمگین، ریز گردها، تعطیلی مشاغل، بی آبی، بحران قطعی برق، قطعی آب لوله کشی، ناتوانی در تهیه اقلام اولیه زندگی و … قرار دارند و روزگار خود صرفا با یارانه معیشتی میگذرانند؟ مگر این مناطق هم در حال خالی شدن از سکنه هستند؟ مگر آن‌جا هم تنگه احد کشور و خطر هجوم بیگانه است؟!

این‌که هر گروه یا فردی تصمیم گرفته درآمد این طرح در زمینه صنعت هزینه شود؛ تصمیم عاقلانه ای گرفته، اما چه کسی و چرا تصمیم به خروج سرمایه از سیستان گرفته است؟ آیا مشکلات سیستان به چشم نمی آید و خون اهالی سایر شهرستان ها، صاحبان سرمایه و کارخانه داران از اهالی سیستانی رنگین تر است؟

در سیستان بحران شغل، بحران های زیست محیطی، فرهنگی، اجتماعی، میل به مهاجرت و بدتر از همه یاس و ناامیدی داریم. آیا تصمیم گیرندگان به این مشکلات واقف نبودند؟ چرا چراغی که به خانه رواست را به مسجد شهرهای دیگر برده اند؟ آیا جز اینست که سال ها مدیران غیر بومی و غیر دغدغه مند بر استان چیره شده و به دلایل نامشخص تصمیمات اشتباه می‌گیرند و هیچ‌کس هم از آن‌ها توضیح نمی خواهد؟ آیا غیر از اینست که نمایندگان سیستان به جای این‌که صدای مردم باشند، به دلیل مراودات با دولت، مدیران و نگاه جناحی؛ چشم بر حقیقت می بندند و هنگام وقوع فاجعه به همراه مردم عزاداری بر میتی می کنند که خود در مرگش سهیم بوده اند؟ چرا نمایندگان از تغییرات هدف اولیه طرح رزاق بی اطلاع مانده اند و برای جلوگیری از انحراف و بازگشت به مسیر اصلی کاری نکرده اند؟ آیا آن‌ها کرسی خود را به مردم بدهکارند یا دولت؟ چرا برای برخورد با این انحراف طرحی به مجلس نبرده و نمی برند؟ چرا وزیر کشور حال و سابق و هر مقصر دیگری را به مجلس نکشانده و نمی کشانند؟

درد سیستان اینست که نه صدا دارد و نه یک بزرگتر. هر جمعی پی یک فرد یا گروه رفته و منافع اندک خود را بر منفعت کلیت سیستان ترجیح می دهند. مردم سیستان به این دلخوش بودند که به مانند مردم سراوان، از مواهب مرز بهره برند، اما نوبت به سیستان که رسید به یکباره رویکردها تغییر کرد و باز هم دست های پنهان تأثیرگذاری اش را به نمایش گذاشت.

حال چند سوال مطرح است. سند هتل خریداری شده در مشهد به نام چه کسی است؟ کارکنان آن از کجا حقوق می گیرند؟ هزینه نگهداری آن بر عهده چه کس یا ارگانی ست؟ آیا این هتل فقط برای اسکان ساکنان استان است یا هدف درآمدی هم دارد؟ و اگر دارد به چه حسابی رفته و درآمد حاصله کجا هزینه می شود؟

مالک هواپیماها و زاهدان ایر چه کسی است؟ درآمد حاصله کجا هزینه می شود؟

کمک چند صد میلیاردی به بافت بلوچ و میگوکاران با چه هدف و شرایطی بوده است؟ آیا بلاعوض است؟

بودجه ای که به علما و ائمه جمعه و نوشتن فیلمنامه یعقوب لیث داده شده توسط چه ارگانی نظارت می شود و چگونه نتیجه به اطلاع مردم خواهد رسید؟

سلطانعلی عابدی