رمان «سکوت حیوان نجیب» اثر ناصر نخزری مقدم
رمان «سکوت حیوان نجیب» اثر ناصر نخزری مقدم
رمان سکوت حیوان نجیب از سری رمان هایست که در یک خانواده ی سنتی و بومی سیستان آغاز می شود و با دیالوگ ها و زبان شخصیت ها جان می گیرد داستان حول زندگی کودک خاصی است که به شکل ویژه با دنیای اطرافش ارتباط گرفته و احساسات و اندیشه های کودکان با محتوای تازه و به شکل متفاوت از هر آنچه که خوانده ایم به تصویر کشیده است.

زبان ساده و گاه طنز آلود و سیر خطی کتاب برای ارتباط نوجوانان، انتخاب هوشمندانه ای بوده و جملات کوتاه ، از ایجاد دست انداز در روایت جلوگیری کرده است. راوی اول شخص، هم ذات پنداری عمیقی میان مخاطب و دغدغه های کودک داستان به وجود آورده است.

داستان دارای فضایی نوستالژیک برای افراد بومی سیستان و بلوچستان و دریچه ای برای آشنایی نوجوانان مناطق دیگر با این استان از طریق به کارگیری المان های بومی و برخی از نام ها و کلمات سیستانی است.

گاوهای سیاه با غبغب آویزان، گاندو و درخت گز.

پدربزرگ زیر درخت گر نماز می خواند و همایون به این می اندیشد که می تواند «تیری دو شاخ از آن بسازد» مانند تیری که هزاران سال قبل رستم از این درخت می سازد و در نبرد با اسفندیار چاره ساز است.

شخصیت های داستانی همراه کنش های داستانی شکل می گیرند و به مخاطب معرفی می شوند.

امرم کودکی است منزوی، که قربانی اختلاف های پدر و مادرش شده است و در مقابل آن مهتاب، دختر پر جنب و جوشی است که در پایان آینده ی بهتری هم دارد.

همایون کودکی که زندگی در هر دو منطقه سیستان و بلوچستان را تجربه می کند

کودکی که جامعه او را نمیپذیرد و این نپذیرفتن با لقب « بچه شهری» او در محیطی روستایی برجسته می شود و همایون را به انزوا می کشاند، به شکلی که در پناه گاوها به مدرسه می رود تا کسی او را نبیند و یا در انتهای صف مدرسه می ایستد تا توجه کسی را جلب نکند. در ارتباط با افراد دچار مشکل شده و در آرزوی انتقام های کودکانه به سر می برد، دو گیس آویزان خاله را آنقدر بکشد تا گریه کند، قند توی گلویش بپرد و طلسمی بنویسد که مهتاب کچل شود. با حیوانات به گفت و گو می نشیند و رازهایی را با اون در میان می گذارد و خطاهای او را توجیه می کند ( گربه چشم سیری که که روی دیوار می خوابد به اون اطمینان می دهد که بعد از گم شدن بره ی مادرش، بره ای که در تاریکی دیده، بره خودشان نبوده) نقطه عطف ماجرا از جایی شروع می شود که (جیپ) درون رودخانه گیر می افتاد و طی آن طلسمی را که روی شانه ی چپ همایون وصل کردند تا از اوهام بیرون بیاید گم می شود و از آن به بعد برخی از انسان ها را به شکل حیوان می بیند. « صورت راننده جیپ تغییر کرد و تبدیل به یک عنکبوت شتری شد» با آمدن «بره ی مادر همایون» شخصیت داستان دچار دگرگونی می شود و حسادت و‌ پرخاشگری کودک برانگیخته می شود، درست شبیه رفتاری که فرزند اول خانواده بعد از تولد فرزند دوم بروز می دهد، همایون که تا آن زمان حامی حیوانات است و با سنگ به کله پسر پستچی می زند تا بداند سنگ زدن به کبوتر ها درد دارد، بره ی مادرش را با ترکه ی انار می زند.

روایت داستان منسجم است و تمام حوادث داستان در خدمت فضاسازی و شناخت شخصیت های داستانی روایت می‌شود.

نویسنده: حنانه آبیل نجف زاده